خلاصة:
در این مقاله،به بحث در مورد کارآفرینان سازمانی1پرداخته شده که«منبع اصلی تحول»و«عامل تغییر»در سازمانهای اداری هستند.ابتدا مفهوم کارآفرینی از بعد تاریخی مورد بررسی قرار میگیرد و تفاوت کارآفرینان مستقل2و کارآفرینان سازمانی از نظر برخی از محققین مطرح و سپس به انواع دستهبندیهای موجود در مکاتب و تئوریهای کارآفرینان اشاره شده و مکاتب کارآفرینی،شامل مکتب اشخاص بزرگ، مکتب ویژگیهای روانشناختی،مکتب کلاسیک،مکتب مدیریت،مکتب رهبری و مکتب کارآفرینی سازمانی3مورد بررسی قرار میگیرد.از مکاتب فوق مکتب کارآفرین سازمانی به تفصیل بیان شده و جایگاه این مکاتب و مرکز توجه آنها در دورهء عمر سازمانها مشخص میشود. سازمانهای اداری برای ادامه بقاء و ارتقاء بهرهوری خود در برابر تحولات و تهدیدات گسترده و مداوم محیطی نیاز به سازگاری و هماهنگی با محیط دارند.کارکنانی که در درون سازمانهای اداری فعالیتهای کارآفرینانه داشته باشند.باعث بهبود و بازسازی سازمان شده و پس از مدتی تبدیل به مدیران کارآفرین میشوند.فرآیند این تبدیل بررسی و مشخص میشود.که«کارآفرینان سازمانی چگونه افرادی هستند»،«چگونه میتوان آنها را درونسازمانی شناسایی و به کار گمارد؟»،«اهمیت آنها در سازمانهای اداری چیست؟»و«چگونه میتوان در درون سازمانهای اداری محیط مناسب برای افرادی که فعالیت کارآفرینانه دارند مهیا کرد؟».در نهایت،به برخی از استراتژیهای ایجاد و روحیهء کارآفرینی در درون سازمانها اشاره میشود.
ملخص الجهاز:
"Gibb(1987) (3)- Integrated Approaches (4)- Bridge,O''NeillCromic(1998) فرصتهای سرمایهگذاری پرمخاطره آنها نیاز به درک کل فرآیند کارآفرینی دارد که عبارتند از:چشمانداز و دورنمای شخصی کارآفرین،راههایی که فرصتها را تعریف و تعیین میکند،روشهای عمل و ارادهء امور توسط وی،سازوکارهای مورد استفادهء وی برای انطباق و ارزیابی مجدد1.
بسیاری از افراد که تحت استخدام سازمانهای بزرگ هستند و جزو شایستهترین کارکنان آنها بشمار میروند وقتی تکنولوژی جدید،محصولات یا خدمات جدید ارائه میدهند تمایل دارند که از این سازمانها خارج شوند و واحدهای تولیدی-بازرگانی مورد دلخواه خویش را راهاندازی کنند و از مزایای کارآفرینی مستقل بهرهمند شوند.
در این مرحله بینش اولیه در ذهن کارآفرین رشد پیدا میکند و از بروز آن به سایر کارکنانی که با کارآفرین کار میکنند جلوگیری میشود زیرا بروز آن قبل از تکمیل ممکن است موجب تعارض بین اهداف و یا حتی شکست حتمی آن شود.
در این صورت سئوالی که مطرح میشود این است که سازمانی بزرگ چگونه میتوانند از منافع کارآفرینی بهرهمند شوند؟در پاسخ باید گفت که این کار به دو طریق میسر است اول، انتقال مرکز تمرکز رفتار کارکنان در جهت رفتارهای کارآفرینانه و دوم،حمایت،تشویق و پاداش سیستماتیک برای رفتارهای کارآفرینانه،به عبارت دیگر،مدیران باید راهکارهای عملی برای متقاعد کردن کارکنان خود پیدا کنند تا آنها همانند کارآفرینان مستقل، کارآفرین سازمانی شوند.
اگر مدیران ایدهها را از کارآفرینان گرفته و برای اجرا و تکمیل آنرا به دیگری واگذار کنند احتمالا تمایل اعضای سازمان برای دادن ایدههای جدید فروکش کرده و احتمال کمتری وجود دارد که در آینده ایدهء جدیدی تراوش و ارائه شود."