خلاصة:
در ادبیات فارسی به بخشی از سرودههای منظوم که بیشتر در قالبهای مثنوی و غزل سروده شدهاند ادبیات غنایی گفته میشود. منظومههای عاشقانه که ذیل ادب غنایی قرار میگیرند، حکایتهای داستانی هستند که ماجراهای عاشقانه را با نهایت ذوق و شاعرانگی در وصف موجود مادی یا ماورائی سرودهاند. ورود این سرودهها به ادب فارسی را از قرن پنجم، و اوج نبوغ هنری آنها را در منظومههای نظامی و عطار دانستهاند؛ که هدف مقاله حاضر مطالعه معنا و مفهوم این عاشقانهها در منظومه خسرو و شیرین نظامی و منطقالطیر عطار نیشابوری است. اصولا در مطالعه سرودهای ادب فارسی دو عامل زمینه اجتماعی-سیاسی و خلاقیت شاعر از اهمیت ویژه برخوردار است. زیرا ساختارهای اجتماعی و نوآوریهای شاعری موضوعات تاریخ ادب فارسی را به حماسی، غنایی، تعلیمی و داستانی دستهبندی نموده است. در همین زمینه مطالعه چرایی گذار از عشق زمینی به عرفانی در سرودههای عاشقانه ادبغنایی در قرن ششم و هفتم مسأله این مقاله است. سوالی که در رابطه با مسأله مطرح میشود این است که خسرو و شیرین نظامی چه شباهت و تفاوتی در موضوع عشق با منطقالطیر عطار نیشابوری دارد؟ در پاسخ سوال باید گفت که نظامی و عطار عاشقانههای خود را در دو موضوع متضاد عشق زمینی و ماورائی سرودهاند. منظومههایی که عشق مجازی را در فردگرایی نظامی و عشق عرفانی را در جمعگرایی عطار بازنمود میکنند.
ملخص الجهاز:
"پرداختن به ادب غنایی با عاشقانههای زمینی نظامی در خسرو و شیرین که در آن واقعیات اجتماعی حضور داشته و نظام طبقاتی به زندگی خود مشغول است در مقایسه با منطقالطیر عطار که در آن نظم و منطق چگونه زندگی کردن و داشتن هدف مشترک به صورت تمثیل سیمرغ بیان میشود هدفی است که در این مقاله دنبال میشود.
منابع ادبی خسرو و شیرین در داستانهای عصر ساسانی و به زبان پهلوی موجود بوده که به صورت شفاهی در بین مردمان زمانه نظامی رواج داشته است؛ و منبع عطار در منظومه منطقالطیر در آموزشهای فلسفی و عرفانی است که بعد از اسلام در بین عرفا و صوفیه آموزش داده میشده و اهل طریقت آنرا به زبان اسطوره بیان میکردهاند.
در پایان باید گفت که گرچه وصال نتیجه سرودن دو منظومه عاشقانه خسرو و شیرین نظامی گنجوی و منطقالطیر عطار نیشابوری است، اما این نتایج دو بازخورد اجتماعی را نمایان میسازد: یکی کامروایی در عشق زمینی که افول جامعه ایران را در رقابت بین فلسفه و فقه در قرن ششم نشان میدهد و دیگر ناکامی در اصلاح واقعیات جامعه و روی آوردن به عرفان انتزاعی را نمایان میسازد که نتیجهاش تسلیم و رضا در برابر حمله مغولها به ایران و نابودی فرهنگ و تمدن ایران بعد از اسلام است که اوج این فرهنگ را میتوان در تملقگوییهای شعرا و ادب دوستان در دربار سلطان محمود، و رقابت فقهای اهل تسنن در دربار خلیفه عباسی مشاهده کرد."