خلاصة:
کشف المحجوب هجویری یکی از قدیمترین و عمدهترین منابع عرفانی ادب پارسی است، از این رو میتواند در جستجوی مآخذی که در ایجاد عرفان ایرانی-اسلامی نقش داشتهاند، موثر باشد. مآخذی که مؤلفـ گاه بدون آنکه از نام و نشان اصلی آنها آگاه باشدـ استفاده کرده است، یعنی کتبی که در نهضت ترجمه از زبانهای گوناگون به ویژه یونانی به تازی در آمدهاند و بعضا نام صحیح اثر و مولف در نزد نویسندگان اسلامی ناشناخته بوده است. زیرا مطابق رسم قدما ایشان کمتر به ذکر نام منبع قول خود میپرداخته و اقوال منقول را به صورت عام در مطاوی گفتار خویش مندرج میساختهاند و همین امر موجب شده که مؤلف را صاحب قول بدانند. در این مقاله سعی بر آن است که علاوه بر ذکر منابع برخی عبارات، از آبشخورهای مشترکی که در شکلگیری عرفان اسلامی و مسیحی تأثیرگذار بودهاند، سخن به میان آید و تأثیر آنها در کشف المحجوب بررسی شود. بدیهی است که در این طریق، توارد و تداعی معانی در ایجاد افکار مشترک مؤثر است و نمیتوان هر شباهتی را قطعا حاکی از برداشت و اقتباس دانست.
Kashf-ol-Mahjub of Hujwiri is one of the most authoritative ancient sources of the mysticism in Persian literature. So it might be useful in searching for the unknown sources influential in forming Persian-Islamic mysticism، which have mostly been used by the author without mentioning them since during the translation movement، mainly from Greek into Arabic، the exact titles or authors of most translated works were ignored، and remained unknown for Muslim writers. This was because، traditionally، ancient authors rarely mentioned the source of their citation. This resulted in the fact that some considered the second author the true owner of the quotation. In this article، introducing the sources of some phrases used in this book، we have tried to show the common sources in forming Islamic and Christian mysticism and to investigate their traces in Kashf-ol-Mahjub. Clearly، it might be the case that association of ideas has developed common thoughts between these two cultures. It is hard to render every similar idea to adaptation، or a direct influence of one on the other.
ملخص الجهاز:
(همان: 256) علم دارد طرف گوناگون مرو از حد ضرورت بیرون (همان: 256) شهرت جمله اخیر الذکر (که در شمار کلمات قصار 1 میباشد) در ادبیات مغرب زمین تا حد زیادی متاثر از نقل قول و ترجمه سنکا 2 فیلسوف رومی در رسالة در باب کوتاهی عمر 3 به صورت ذیل است: «Vitam brevem esse, longam artem» سنکا در این رساله مطابق مشرب فلسفه رواقی مخاطب خود(پائولین) را به اغتنام فرصت و انجام وظیفه فراخوانده و به همین جهت به قول بقراط که از او با عنوان اجل اطبا یاد میکند، استشهاد کرده است: aforisma Seneca De brevitate vitae «ای پائولین اکثر فانیان از شرارت طبیعت در شکایتاند از آن رو که درنگمان در جهان اندک است و فرصت عمر چنان به شتاب میگذرد که جز عده ای قلیل، زندگانی باقی را در همان ابتدایش رها میسازد و این بلای عام را نه تنها خیل انام در فغان بودند که جمعی از مشاهیر نیز از این نائبه شکوی سر دادهاند و قول مشهور اجل اطبا در این باب است آنجا که گوید: «عمر کم، فن و هنر بسیار است» و مناقشه ارسطوی فزون طلب با طبیعت اشیاء بدین بیان ناظر است؛ گر چه این بحث حکیمی چنان را کمتر شاید، لکن خرده گیرد که چرا طبیعت در برابر بعض حیوانات که عمرشان به پنج یا ده نسل میرسد این سان خیر خواه است حال آنکه مهلت آدمی را بسیار کم مقرر داشته و انسان امری عظیم را ارزان آید.