خلاصة:
اندیشۀ مهدویت به معنای قیام یکی از فرزندان رسول خدا( به نام حضرت مهدی( در آخر الزمان، میان شیعه و اهلسنت مشترک است. گرچه این دو گروه در تفسیر واژۀ مهدی که مقصود مهدی نوعی است یا مهدی شخصی اختلاف نظر دارند؟ براساس این اندیشه، در تاریخ اسلام عدهای با ادعای مهدویت جامعۀ اسلامی را تا مدتی مشغول ساخته و سبب انحرافاتی شدهاند و به عدهای نسبت دادهاند که آنان دربارۀ بعضی ادعای مهدویت داشتهاند. از جمله شهید مطهری بر این باور است که مختار ثقفی دربارۀ محمد بن حنفیه _ فرزند امیرالمؤمنین( _ ادعای مهدویت داشته و خود را نایب او معرفی کرده است و با توسل به این شیوه توانسته بود حمایت مردم را جلب کند.نوشتار حاضر با هدف نقد و بررسی این ادعا فراهم آمده و با مراجعه به منابع تاریخی، حدیثی، تراجم، رجال و با توجه به کاربرد واژۀ مهدی در متون ادبی و حدیثی، اعتقادات مختار، ادعای امامت نکردن محمد بن حنفیه، حمایت امامان شیعه ار حرکت مختار و تأیید دانشمندان اسلامی به این نتیجه رسیده است که ادعای یادشده پشتوانۀ علمی ندارد و توهمی بیش نیست. افزون بر اینکه خود ایشان دلیلی بر ادعای خود اقامه نکرده است که مشروح مستندات را باید در همین نوشتار جستوجو کرد.
Messianic ideology of the rise of a saviour at the end of the world، is common the Shiites and Ahlu-al Sunnah. Although the two groups interpret the intention of the word Mahdi differently، as the Imam Mahdi the descendent of the Prophet or Mahdi، as a person who is rightly guided and saves people. Based on this idea، some people in Islamic history have caused deviations by engaging the attention of the Muslim community for some time by claiming to be Mahdi or attributing messianic features to some other person. Shahid Motahari believes that Mokhtar Thaghafi is a historical figure that claimed Mohammad Ebn Hanafieh (the son of Amir-al Momenin Ali) is in fact Mahdi and himself is his deputy in charge and has attracted a lot of support from the people by employing this method.
The present article provides a critical review of the above claim by referring to the historical، anecdotal، translations، figures and the use of the word Mahdi in the Hadith literature as well as an exploration of the beliefs of Mokhtar، disclaiming Imamate by Muhammad ibn Hanafieh، support and the authorization of Mokhtar by the Shiite Imams and approval of all this by the Islamic scholars. The article concludes that the aforementioned claim has no scientific backing and is an illusion. In addition to that، Shahid Motahari has not filed a proof for his claim and that a detailed documentation is explained in this article.
ملخص الجهاز:
همچنین به عدهای نسبت دادهاند که آنان چنین ادعایی را نسبت به اشخاصی داشتهاند؛ از جمله استاد شهید مرتضی مطهری به مختار ثقفی نسبت میدهند که در قیامش برای اینکه بتواند جامعه را با خود همراه کند محمد بن حنفیه را مهدی و خود را نایب مهدی معرفی کرده است (مطهری، 1380 _ الف: 242-245؛ همو، 1380 _ ب: ج18، 65).
پرسش اساسی نوشتار حاضر این است که ادعای شهید مطهری با اسناد و مدارک تاریخی سازگار است؟ و آیا محمد بن حنفیه و مختار چنین ادعایی را داشتهاند؟ مهدی واژۀ مهدی در لغت و اصطلاح دو کاربرد متفاوت دارد: الف) ریشۀ واژۀ مهدی «هدی»، به معنای دلالت کردن و راهنمایی کردن است (فیومی، 1425: 637) و از همین رو یکی از اسماء الهی «هادی» است؛ بدان معنا که هر مخلوقی را به آنچه مورد نیازش بوده هدایت کرده است (ابنمنظور، 1405: ج15، 353).
از مجموع روایات یادشده بهویژه روایاتی که سلسلۀ نسب او را تا امام علی( مشخص میکند (قندوزی، 1385: 499) درمییابیم که واژۀ مهدی در این روایات، اسم علم برای شخصی خاص است که باید در آخرالزمان قیام کند.
تنها دلیلی که میتوان برای اثبات ادعای شهید مطهری آورد، جملهای است که مختار در تبلیغات خود میگفت: جئتکم من عند المهدی محمد بن الحنفیة وزیرا و امینا؛ (ابناثیر، 1399: ج4، 163؛ طبری، بیتا: ج4، 499) من از نزد محمد بن حنفیه _ هدایتگر به حق _ آمدهام؛ من وزیر و امین او هستم.
(حمیری، بیتا: ج4، 320) ج) کاربرد مهدی دربارۀ امام حسین( سلیمان بن صرد خزاعی از شخصیتهای برجستۀ شیعه در عصر محمد بن حنفیه و رهبر قیام توابین است.