خلاصه ماشینی:
"چندروز قبل از انقلاب که کارمندان ساواک در مهران جمع بودند آنطوری که شنیده میشد طرح همایون کاویانی و جلیل اصفهانی و سرهنگ آیرم[را] که ایناواخر رئیس کمیته شده بود،در میان کارمندان جوان تبلیغ میکردند که عدهای که جوان هستند و زن و بچه ندارند دور خود جمع کرده و دست به خرابکاری بزنند و یقین دارم اینطرح [را]اجرا کردهاند و انفجارات اخیر به دست اینعده بیوطن انجام گرفته است و چندروز قبل [از پیروزی]انقلاب سرهنگ آیرم در اتاق خودش روکرد به کاویانی و جلیل اصفهانی اظهار داشت:آیا کمانگر میتواند در طرح ما شرکت کند؟کاویانی جواب داد ایشان دیگر پیر شده و زن و بچهدار است ما کسانی را باید آماده کنیم که جوان باشند و علاقه خانوادگی نداشته باشند و چون برای دستگیری من به منزل آمده بودند لذا از ترس دستگیری از تهران به شمال رفتم و در منزل شخصی به نام دراج در دوجمان منزل رفتم و تا روز 19/9/58 در آنجا بودم و بعد روز 20/9/58 در اوین حاضر[شدم]و خود را معرفی نمودم.
یک روز رئیس ساواک شیراز که یک سرهنگ بود که فعلا فراموش کردهام سرتیپ سیاحتگر:قبادی و من[]رابه دفتر خود احضار کرد و گفت یک نفر از متهمین به وسیله سیانور خودکشی کرده و جنازه او را وسیله آمبولانس به تهران حمل کردهایم و اکنون فکر میکنم اینشخص همان مرحوم دیباج23باشد و بقیه متهمین هرکدام شکنجه شده بودند و باید عرض کنم شاه به ساواک دستور داده بود آنهایی که علیه رژیم فعالیت میکنند باید با شکنجه از آنها اعتراف گرفته شود و این دستور از طریق ساواک مرکز و تعلیم و آموزش بمبسازی و تیراندازی به پرسنل ضداطلاعات میداد و من یقین دارم اینشخص یعنی جلیل اصفهانی از تهران خارج نشده و این انفجارات از ناحیه او میباشد و بهطور حتم عدهای از کارمندان جوان ساواک که دور آن عده که قبلا معرفی کردم جمع شدهاند و اینخرابکاریها از ناحیه آنان است."