چکیده:
این مقاله درصدد است نشان دهد ایدئولوژی ملی گرایی که در غرب نقش مهمی در دولت ملت سازی بر عهده داشت و یکی از مبانی محوری در گذر از سازمان های سیاسی قدیم به پدیده دولت - ملت مدرن بود، در خاورمیانه چه نقشی را ایفا کرد و چه تاثیری بر فرآیند دولت ملت سازی در این منطقه بر جای گذارد. نکته حایز اهمیت آنکه، برخلاف جوامع غربی که ایدئولوژی ملی گرایی در پویش درونی و در فرآیند تکامل این جوامع شکل گرفت، ملی گرایی در جوامع خاورمیانه همانند پدیده دولت - ملت، یک مفهوم وارداتی بود. براین اساس، در این مقاله تلاش می شود با بررسی دو جریان بزرگ ملی گرایانه در خاورمیانه؛ یعنی ملی گرایی لیبرال و پان اسلامیسم، تاثیر و پیامد آنها بر عرصه دولت - ملت سازی در خاورمیانه مورد بررسی قرار گیرد. در این راستا ابتدا مفهوم ملی گرایی بررسی می شود و سپس در دو مبحث جداگانه ایدئولوژی های ملی گرایانه لیبرال و پان اسلامیسم، معرفی و به پیامدهای آنها بر عرصه دولت - ملت سازی در جوامع خاورمیانه پرداخته می شود.
This article seeks to reveal what role the ideology of nationalism، which played a critical part in the nation-state-building in the West، played in the process of nation-state-building in the Middle East. Nationalism has been one of the key concepts and ideologies in transition from the old political organization to the phenomenon of modern nation-state. It is worth noting that unlike the Western societies where the ideology of nationalism took shape in a domestic dynamism and in the process of evolution of these societies، in the Middle East it has been an imported concept like the phenomenon of nation-state. On this basis، examining the two main nationalist currents in the Middle East including liberal nationalism and Pan-Islamism، their repercussions on the nation-state-building are explored in the Middle East.
خلاصه ماشینی:
"چنین دیدگاهی نیز کموبیش در میان ملیگرایان لیبرال بهخصوص متاخرین وجود داشت؛بهطور مثال،در حالی که رفاعه طهطاوی در مصر،ابن ابی ضیاف و خیر الدین در تونس از پیشگامان ملیگرایی لیبرال بهشمار میرفتند،چندان قائل به تفکیک میان مذهب و سیاست و تمدن غرب و ایمان اسلامی نبودند و حتی سعی در مصالحه و ایجاد وفاداری بین شریعت و فن قدرت و نوع زندگی اجتماعی اروپایی داشتند.
همانگونه که پیشتر گفته شد،ایدئولوژی ملیگرایی لیبرال به عنوان ایدئولوژی دوران گذار به دولت-ملت زمانی در غرب شکل گرفت و توانست کار ویژه خود را به انجام رساند که ترتیبات ماقبل نظم مدرن همچون جدایی مذهب از سیاست و از بین رفتن نقش مذهب به عنوان عنصر اصلی هویتساز و همبستگی اجتماعی،شهری شدن سیاست، فروپاشی فئودالیسم و شکلگیری طبقه بورژوازی و...
در حالی که ملیگرایی مدرن که نقش اساسی در ایجاد و تداوم دولت ملی مدرن در غب بر عهده داشت،ناشی از انفکاک میان مذهب و سیاست بود و حتی بر این جدایی پای میفشرد و خود را(ملیگرایی)&%07107HKMG071G% عامل اصلی نظمدهنده و یکپارچهکننده ملت در دوره جدید میدانست،پاناسلامیسم درصدد بود تا ملیگرایی را از محتوای غیرمذهبیاش که اغلب توسط ملیگرایان لیبرال تبیلغ میشد، خارج سازد.
در حالی که دولت-ملتهای مدرن و کاکرد ایدئولوژی ملیگرایی مرهون زمینههای تاریخی از جمله تفکیک میان مذهب و سیاست بود که براساس آن زمینههای ملتسازی از همان آغاز با گرایشهای دنیاگرایانه فراهم شد،در خاورمیانه ایدئولوژیهای ملیگرایانه نتوانستند خود را از پیرایههای نظم سنتی همچون مذهب(پاناسلامیسم و پانعربیسم)،قوم و قبیله و عناصر پاتریمونیالیستی(پانترکیسم،پانایرانیسم و پانعربیسم)جدا کنند."