خلاصه ماشینی:
"همان گونه که نقد و آموزش هنرهای تجسمی نیز چنین است،این آشفتگی به صور گوناگون بروز میکند: پس از انقلاب اسلامی و بویژه پس از انقلاب فرهنگی،تصور میشد که هنر نقاشی سر و سامانی بگیرد و در زمینهء آموزش و آفرینش به مسألهء بحران زدایی و هویت یابی توجهی بشود که در حقیقت چنین امری صورت نگرفت.
تضاد عمیق سنت گرایان سطح اندیش با واقعیتهای هنری-فرهنگی معاصر ایران،تضاد عمیق غرب گرایان مقلد با فرهنگ سنتی و معنوی ایران،و تضاد عمیق متولیان سنت گرایی و غربگرایی به ظاهر به این زودیها اجازهء ظهور نقاشی نوآیین با هویت را در ایران نخواهد داد.
اگر چه نقاشی معاصر ما گرفتار آشفتگی و تشتت است،برای رسیدن به هنر پیشرو و با هویت که بتواند در افق جهانی،پیام فرهنگ معنوی ما را به ظهور برساند،اما امکانات و زمینههای بالقوهای داریم که میتواند ما را از وضع موجود برهاند."