چکیده:
اﻳﻦ ﻣﻘﺎﻟﻪ ﺑﻪ ﺑﺮرﺳﻲ اﻣﻜﺎن ﻓﻠﺴﻔﺔ اﺳﻼﻣﻲ، و ﺗﻮﺻﻴﻒ وﻳﮋﮔﻲﻫﺎ و ﮔـﺮاﻳﺶﻫـﺎی آن ﻣﻲﭘﺮدازد. دﻳﺪﮔﺎه ﻧﻮﻳﺴﻨﺪﮔﺎن اﻳﻦ اﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﺴﺌﻠﺔ اﻣﻜﺎن و ﺗﺤﻘـﻖ ﻓﻠﺴـﻔﺔ اﺳـﻼﻣﻲ اﺳﺎﺳﺎ ﻣﺎﻫﻴﺘﻲ ﺗﺎرﻳﺨﻲ دارد؛ ﺑﻪ اﻳﻦ ﻣﻌﻨﺎ ﻛﻪ در ﭘﺎﺳـﺦ اﻳـﻦ ﭘﺮﺳـﺶ ﻛـﻪ آﻳـﺎ ﻓﻠﺴـﻔﺔ اﺳﻼﻣﻲ اﻣﻜﺎن دارد، و اﮔﺮ آری، آﻳﺎ ﺗﺤﻘﻖﻳﺎﻓﺘﻪ اﺳﺖ ﻳﺎ ﻧـﻪ، ﺑﺎﻳـﺪ ﻓﻠﺴـﻔﻪ را داﻧﺸـﻲ ﺳﻴﺎل درﻧﻈﺮ ﮔﺮﻓﺖ ﻛﻪ از زﻣﺎن ورود ﺑﻪ ﺟﻬﺎن اﺳﻼم ﺗﺤﻮﻻﺗﻲ را ﺑﻪ ﺧﻮد دﻳﺪه، و در اﻳﻦ روﻧﺪ ﺗﺎرﻳﺨﻲ ﻗﺒﺾ و ﺑﺴﻄﻲ در ﻣﺼﺎدﻳﻖ آن ﭘﺪﻳﺪار ﮔﺸﺘﻪ اﺳـﺖ؛ ﮔـﺮاﻳﺶ ﻫـﺎ، ﻧﻈﺮﻳﻪ ﻫﺎ، و ﻣﺴﺎﺋﻞ ﻣﺘﻔﺎوﺗﻲ در آن ﻇﻬﻮر ﻛﺮدهاﻧﺪ، ﺑﺮﺧﻲ از آن ﻫﺎ اﻫﻤﻴﺖ ﺑـﻴﺶ ﺗـﺮی ﭘﻴﺪا ﻛﺮدهاﻧﺪ و ﺑﺮﺧﻲ دﻳﮕﺮ در اﻧﺰوا ﻗﺮار ﮔﺮﻓﺘﻪاﻧﺪ. اﻳﻦ ﺗﺤﻮﻻت ﺳﺒﺐ ﺷﺪه اﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﺮای ﻓﻠﺴﻔﺔ اﺳﻼﻣﻲ ﻫﻮﻳﺖ ﻣﺘﻤﺎﻳﺰی ﺷﻜﻞ ﺑﮕﻴـﺮد. ﺟـﺎﻣﻊ ﻧﮕـﺮی، ﻳﻘـﻴﻦ ﻣـﺪاری، و ﺧﺪاﻣﺤﻮری ﺳـﻪ وﻳﮋﮔـﻲ ﻋـﺎم و اﺳﺎﺳـﻲ ﻓﻠﺴـﻔﺔ اﺳـﻼﻣﻲ اﺳـﺖ. در اﻳـﻦ ﻣﻘﺎﻟـﻪ، ﻣﺸﺨﺼﻪﻫﺎی ﻛﻠﻲ ﻣﻜﺘﺐ ﻣﺸﺎ، اﺷﺮاق، و ﺣﻜﻤﺖ ﻣﺘﻌﺎﻟﻴﻪ ﺗﻮﺻﻴﻒ ﻣﻲﺷﻮﻧﺪ و ﺗﺤﻠﻴﻞ ﮔﻔﺘﻤﺎﻧﻲ ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ راﻫﻜﺎر ﺑﺮای ﺑﻴﺎن ﻣﺸﺨﺼﻪﻫﺎی ﮔﺮاﻳﺶﻫﺎی ﻓﻠﺴﻔﻲ اراﺋـﻪ ﻣﻲﺷﻮد. ﻫﺪف اﺻﻠﻲ اﻳﻦ ﻣﻘﺎﻟﻪ ﻧﺸﺎندادن اﻳﻦ ﻧﻜﺘﻪ اﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﻔﻬﻮم ﻓﻠﺴﻔﺔ اﺳـﻼﻣﻲ ﻣﻨﺎﻓﻲ ﺑﺎ ﺳﻴﺮ آزاد ﻋﻘﻼﻧﻲ ﻧﻴﺴﺖ.
خلاصه ماشینی:
دﻳﺪﮔﺎه ﻧﻮﻳﺴﻨﺪﮔﺎن اﻳﻦ اﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﺴﺌﻠﺔ اﻣﻜﺎن و ﺗﺤﻘـﻖ ﻓﻠﺴـﻔﺔ اﺳـﻼﻣﻲ اﺳﺎﺳﺎ ﻣﺎﻫﻴﺘﻲ ﺗﺎرﻳﺨﻲ دارد؛ ﺑﻪ اﻳﻦ ﻣﻌﻨﺎ ﻛﻪ در ﭘﺎﺳـﺦ اﻳـﻦ ﭘﺮﺳـﺶ ﻛـﻪ آﻳـﺎ ﻓﻠﺴـﻔﺔ اﺳﻼﻣﻲ اﻣﻜﺎن دارد، و اﮔﺮ آری، آﻳﺎ ﺗﺤﻘﻖﻳﺎﻓﺘﻪ اﺳﺖ ﻳﺎ ﻧـﻪ، ﺑﺎﻳـﺪ ﻓﻠﺴـﻔﻪ را داﻧﺸـﻲ ﺳﻴﺎل درﻧﻈﺮ ﮔﺮﻓﺖ ﻛﻪ از زﻣﺎن ورود ﺑﻪ ﺟﻬﺎن اﺳﻼم ﺗﺤﻮﻻﺗﻲ را ﺑﻪ ﺧﻮد دﻳﺪه، و در اﻳﻦ روﻧﺪ ﺗﺎرﻳﺨﻲ ﻗﺒﺾ و ﺑﺴﻄﻲ در ﻣﺼﺎدﻳﻖ آن ﭘﺪﻳﺪار ﮔﺸﺘﻪ اﺳـﺖ؛ ﮔـﺮاﻳﺶ ﻫـﺎ، ﻧﻈﺮﻳﻪ ﻫﺎ، و ﻣﺴﺎﺋﻞ ﻣﺘﻔﺎوﺗﻲ در آن ﻇﻬﻮر ﻛﺮدهاﻧﺪ، ﺑﺮﺧﻲ از آن ﻫﺎ اﻫﻤﻴﺖ ﺑـﻴﺶ ﺗـﺮی ﭘﻴﺪا ﻛﺮدهاﻧﺪ و ﺑﺮﺧﻲ دﻳﮕﺮ در اﻧﺰوا ﻗﺮار ﮔﺮﻓﺘﻪاﻧﺪ.
اﻣﺎ در ﻫﺮ ﺣﺎل، اﻳﻦ ﻣﺴﺌﻠﻪ ﻛﻪ آﻳﺎ ﻓﻠﺴﻔﺔ اﺳﻼﻣﻲ اﻣﻜـﺎن دارد ﻳـﺎ ﻧﺪارد ﺗﻘﺮﻳﺒﺎ در ﻫﻤﺔ دوره ﻫﺎی ﻓﻜﺮی ﺟﻬﺎن اﺳﻼم ﻛﻤﺎﺑﻴﺶ ﻣﻄـﺮح ﺑـﻮده اﺳـﺖ و در دورة ﻣﻌﺎﺻﺮ ﻧﻴﺰ از ﺟﺎﻧﺐ ﺑﺮﺧﻲ ﻧﻮﻳﺴﻨﺪﮔﺎن ﺑﻪ ﻃﻮری ﺟﺪی ﻣﻄﺮح ﺷﺪه اﺳﺖ.
از آنﺟﺎﻳﻲ ﻛﻪ در اﻳﻦ ﻣﻌﻨﺎ ﻣﻌﻴﺎر اﺗﺼﺎف ﻓﻠﺴﻔﻪ ﺑﻪ اﺳـﻼﻣﻲﺑـﻮدن ﺗـﺄﺛﻴﺮ ﻓﻠﺴـﻔﻪ در ﻓﻬـﻢ آﻣﻮزهﻫﺎی دﻳﻨﻲ اﺳﺖ، دو ﺳﺆال ﻣﻤﻜﻦ اﺳﺖ ﻣﻄﺮح ﺷﻮد: اول اﻳﻦﻛﻪ، اﻳـﻦ ﺗـﺄﺛﻴﺮ ﺑﺎﻳـﺪ ﭼـﻪ ﻣﻘﺪار ﺑﺎﺷﺪ و دوم اﻳﻦﻛﻪ، ﭼﻪ ﻋﻠﻮﻣﻲ در ﻓﻬﻢ آﻣﻮزهﻫﺎی اﺳﻼم ﻣﺆﺛﺮ اﺳﺖ؟ ﺑﺮ اﺳﺎس ادﻋﺎﻳﻲ ﻛﻪ اﺛﺒﺎت آن ﻣﺸﻜﻞ اﺳﺖ ﻣﻲﺗﻮان ﮔﻔﺖ ﻛﻪ ﺑﺮای ﻓﻬﻢ اﺳﻼم ﻫﻤﺔ ﻋﻠـﻮم ﻣﻔﻴﺪﻧـﺪ و ﺑﺎﻳـﺪ ﻫـﺮ ﻋﻠﻤﻲ را اﺳﻼﻣﻲ داﻧﺴﺖ.
ﺑﻪ ﻳﻘﻴﻦ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ از وﺟﻮد ﻓﻠﺴﻔﺔ اﺳﻼﻣﻲ دﻓﺎع ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ ﻣﺮادﺷﺎن از ﻓﻠﺴﻔﻪ ﻳﻚ ﻣﻔﻬﻮم ﻋﺎم اﺳﺖ ﻛﻪ در ﺑﺴﺘﺮ ﺗﺎرﻳﺨﻲ ﺧﻮد از اﺳﻼم ﻣﺘﺄﺛﺮ ﺷﺪه اﺳﺖ و روش، ﻣﻨﺎﺑﻊ، ﺟﻬﺖ ﮔﻴـﺮی و ﺳﻴﺮ ﺗﺎرﻳﺨﻲ ﺧﺎﺻﻲ دارد ﻛﻪ آن را از دﻳﮕﺮ ﺑﺪﻳﻞﻫﺎی آن ﻣﺘﻤﺎﻳﺰ ﻣﻲﺳﺎزد.