چکیده:
حداقل دستمزد از موضوعات مهم اقتصادی است که تاثیر زیادی بر متغیرهای کلان دارد. مطالعه ی حاضر با استفاده از مدل خودرگرسیون برداری به بررسی رابطه ی بلندمدت و پویایی های کوتاه مدت سطح عمومی قیمت¬ها و عوامل موثر بر آن (با تاکید بر حداقل دستمزد) طی دوره ی 1389-1357 پرداخته است. طبق نتایج برآورد بردار هم انباشتگی به روش جوهانسون- جوسیلیوس، در بلندمدت، حداقل دستمزد (با ضریب 24/0) دارای تاثیر مثبت معنادار بر سطح عمومی قیمت ها می باشد، اگرچه تعیین کننده ترین متغیر در توضیح تغییرات تورم محسوب نمی شود. هم چنین براساس نتایج توابع تجزیه ی واریانس، سهم حداقل دستمزد در توجیه نوسانات قیمت ها ناچیز (به طور متوسط حدود 1 درصد) و در مقابل سهم قیمت ها در توضیح بی ثباتی های حداقل دستمزد قابل ملاحظه است (به طور متوسط بیش از 34 درصد). به بیانی دیگر، حداقل دستمزد در اقتصاد ایران متاثر از نرخ تورم می¬باشد. با توجه به تجربه ی کشورهای مورد بررسی پیشنهاد می شود در تعیین حداقل دستمزد، علاوه بر معیار تورم به مولفه ی بهره¬وری نیروی کار نیز توجه شود؛ هم چنین شیوه ی تعیین حداقل دستمزد از «ملی» به «منطقه ای» و هم چنین مبتنی بر گروه های مختلف شغلی تغییر یابد.
The minimum wage determination is one of the most significant economic issues exerting effects on macroeconomic variables. This study provides an empirical model using VAR method to analyze the long run relationships and short run dynamisms of factors affect general price level (with emphasis on minimum wage) during the period of 1978-2010. To examine long run relationships we used Johansen-Juselius Co-Integration method and we also applied impulse response functions and variance decompositions to see how the short run dynamisms work. The results indicate that though minimum wage does not play a considerable role in explaining price level variations in Iran’s economy، price level is able to explain minimum wage variations properly.
خلاصه ماشینی:
مطالعهی حاضر با استفاده از مدل خودرگرسيون برداري به بررسي رابطهی بلندمدت و پوياييهاي كوتاهمدت سطح عمومي قيمتها و عوامل مؤثر بر آن (با تأكيد بر حداقل دستمزد) طی دورهی 1389-1357 پرداخته است.
با توجه به تجربهی كشورهاي مورد بررسي پیشنهاد ميشود در تعيين حداقل دستمزد، علاوه بر معيار تورم به مؤلفهی بهرهوري نيروي كار نيز توجه شود؛ همچنين شیوهی تعیین حداقل دستمزد از «ملی» به «منطقهای» و همچنین مبتنی بر گروههای مختلف شغلی تغییر یابد.
در راستاي نيل به اين اهداف، ضوابط و معيارهائي براي تعيين حداقل دستمزد موجود است كه براساس توصيهنامهی شمارهی 135سازمان بينالمللي كار، در قالب شش معيار: (1) نياز كارگران و خانوادههاي آنها، (2) سطح عمومي دستمزدها در كشور، (3) هزينهی زندگي و تغييرات آن، (4) مزاياي تأمين اجتماعي، (5) استانداردهاي نسبي زندگي ديگر گروههاي اجتماعي و (6) عوامل اقتصادي، قابل دستهبندي ميباشند.
نمودار 2- رشد حداقل دستمزد (RMW) و رشد شاخص بهرهوري نيروي كار (RPR) شایان ذکر است طبق مادهی (41) قانون كار، شورايعالي كار همه ساله موظف است براي نقاط مختلف كشور و يا صنايع مختلف: 1- حداقل مزد كارگران را با توجه به درصد تورمي كه از سوی بانك مركزي جمهوري اسلامي ايران اعلام ميشود، تعيين کند و 2- حداقل مزد بدون آنكه مشخصات جسمي و روحي كارگران و ويژگيهاي كار محول شده را مورد توجه قرار دهد، بايد به اندازهاي باشد تا زندگي يك خانواده كه تعداد متوسط آن توسط مراجع رسمي اعلام ميشود را تأمين کند.
5- بررسي مدل تجربي در ايران در اين قسمت به ارائهی مدل تجربی برای تحلیل روابط بلندمدت و پوياييهاي كوتاهمدت عوامل مؤثر بر سطح عمومي قيمتها با تأكيد بر حداقل دستمزد طی دورهی زمانی 86-1357 پرداخته شده است.