چکیده:
دلایل مرکزیت و سکون زمین را، در میان آثار نجومی دوره اسلامی، باید در کتب هیئت یافت. زیرا در این آثار، به کیهان شناسی ریاضی بر اساس هیئت مجسم افلاک و موقعیت زمین در میان آنها پرداخته شده است. این دلایل که در کتاب مجسطی بطلمیوس ریشه دارند، بر مشاهدات و پیش فرض هایی بنا شده اند. در این مقاله تک تک این دلایل مطرح و شرح داده می شوند و با روشی تحلیلی سعی می شود که پیش فرض های این دلایل روشن شوند. این تحلیل دو پیش فرض حرکت شناختی را نشان می دهد: 1) اگر متحرک از محرک جدا شود، دیگر به حرکت خود ادامه نخواهد داد؛ و 2) سرعت سقوط اجسام متناسب با وزنشان است.
خلاصه ماشینی:
این دلایل بر اساس چه مشاهداتی بود؟ آیا پیشفرضهای دیگری نیز در این دلایل و استدلالها دخیل بود؟ چگونه میتوان از علمی بودن روشهای این منجمان دفاع کرد در حالی که امروزه نشان داده شده است که زمین نه در مرکز عالم است و نه ساکن است؟ مرکزیت و سکون زمین در آثار بزرگ هیئت خواجه نصیرالدین طوسی در فصل اول از باب دوم کتاب تذکره با عنوان «فی استدارة السماء والأرض وکون الأرض عند السماء کمرکز الکرة عند محیطها وکونها غیرمتحرکة بالجملة» (ص103) به این موضوع پرداخته است.
(به تصویر صفحه مراجعه شود) شکل 1 بطلمیوس (صص41-42) و به تبع او بیرونی (القانون، 37-39) این استدلال را چنین بیان کردهاند: اگر زمین در مرکز عالم قرار نداشته باشد و با حفظ فاصلۀ برابر از قطبها، به یک طرف کرۀ آسمان نزدیکتر باشد، برای کسانی که مثلا در نقطۀ B (شکل 1) زندگی میکنند، نه تنها مدت زمان طلوع هر ستاره تا لحظۀ عبور از نصفالنهار ناظر با مدت زمان عبور تا غروب همان ستاره مساوی نخواهد بود، بلکه ستاره در زمان طلوع، به دلیل دوری، کمنور و در زمان غروب بسیار پرنورتر خواهد بود.
بطلمیوس این استدلال را به صورت سادهتری آورده است و اشکال دیگری را بر پایۀ دادههای رصدی مطرح میکند و میگوید در حالتی که زمین روی محور عالم قرار داشته باشد و در مرکز نباشد، دایرةالبروج توسط دایرۀ افق همیشه به دو نیمۀ نامساوی تقسیم میشود در حالی که مشاهده نشان میدهد که همیشه میتوان 6 برج را بالای افق دید، و 6 برج دیگر زیر افق هستند، و با گذر زمان، یکی طلوع و دیگری غروب میکند.