چکیده:
شهاب الدین یحیی سهروردی یکی از فیلسوفان طراز اول جهان اسلام است، که در سده ششم هجری می¬زیست. او اندیشمندی خلاق و متفکر بود و بر مبنای همین خلاقیت در اندیشه ورزی بود که توانست طرحی نو درافکند. وی فلسفه و عرفان را در حکمت اشراقی خویش به نحوی استدلالی بیان کرد و مدل جدیدی از اندیشه ورزی را در فلسفه پی ریزی کرد. محصول اصلی تلاش¬های وی در عرصه فلسفه، تبیین نوعی از علم بود که آن را «علم حضوری» می¬دانست.
در این مقاله ابتدا به سه مسئلة انواع شناخت، ابزارهای شناخت و ارزش شناخت از دیدگاه ایشان اشاره شده است و سپس به صورت مختصر تحلیلی از اندیشه سیاسی وی ارائه گردیده است. ما به این نتیجه دست یافته¬ایم که نسبت میان دو مقوله مطرح شده در اندیشه شیخ اشراق، نسبتی ابتنایی است؛ یعنی اندیشه سیاسی ایشان بنیانی معرفت شناختی دارد
Shahab al-Din Sohravardi was one of the great philosophers of the world of Islam living in the sixth century after hijrah. As a creative thinker، he could develop a new plan on the basis of this very creativity and thought. He inferentially stated philosophy and knowledge in his illuminationist wisdom and consequently it was founded a new model of thought in philosophy. The statement of a sort of knowledge being considered as “intuitive knowledge” was the outcome of his trials in field of philosophy.
In this article، it has been noted to the three issues of the kinds of insight، the means of insight، and the significance of insight in his view along with the presentation of a brief analysis of his political thought. It has been concluded that there exists a fundamental relationship between the two stated categories in the thought of master of illumination; it means that his political thought would be of epistemology foundation.
خلاصه ماشینی:
"(سهروردی، 1375: 21-20) در باب آنچه در بالا ذکر شد میتوان گفت رئیس مدینه و لایق ریاست بر سرزمین خداوند، در نظر شیخ اشراق حکیمی است که: علاوه بر توغل (مهارت داشتن، فرورفتن) در بحث باید در حکمت ذوقی نیز سرآمد زمان خویش باشد.
ایشان در «مشارع و مطارحات» خصوصیاتی چند را برای چنین حکیمی بر میشمارد و بیان میدارد: «حکیم الهی کسی است که پیکر او همچون پیراهنی است که هرگاه خواهد برکند و یا بر تن کند، و آدمی در زمره حکیمان قرار نمیگیرد مگر اینکه بر خمیره مقدس آگاهی یابد، بر خلع بدن توانا شود، هرگاه بخواهد بر عروج به عالم نور توانا باشد و اگر بخواهد به هر صورتی ظاهر شود این کار از او بر آید، اما قدرت او به جهت اشراق نور حاصل شود».
در اینجا به صورت خلاصه دلایل این نتیجه گیری ارائه میشود: اول: شیخ اشراق با قائل شدن به دو نوع معرفت (در مبحث اقسام معرفت) یعنی معرفت ذوقی و بحثی، در حوزه اندیشه سیاسی نیز بنا را بر این گذاشت که حکیم اشراقی شایستة ریاست بر سرزمین خداوند، باید در هر دو نوع معرفت سرآمد زمانه خویش باشد.
چهارم: سهروردی در مبنای معرفتی خویش دستیابی به معرفت را ممکن میداند و این نکته از دو حیث حائز اهمیت است: نخست با این نکته مسیر ایشان از شکاکان و نسبی گرایان که امکان دستیابی به معرفت را منکر میشوند، جدا میشود، و دوم آنکه در حوزه اندیشه سیاسی نیز باید رئیس مدینه توانایی و شایستگی دریافت معرفتی را که امکان دستیابی به آن را دارد، داشته باشد و به معرفتی یقینی در دو حوزه حکمت بحثی و ذوقی برسد تا حق ریاست بر مدینه را به دست آورد."