چکیده:
به دنبال اعلام تشکیل دولت اسراییل در 14 می 1948 (25 اردیبهشت 1327)، ایران این رژیم را در 6 مارس 1950 (15 اسفند 1328) به صورت دو فاکتو به رسمیت شناخت. اسراییل هم در دوران پهلوی دوم، ایران را به عنوان یک «متحد استراتژیک» قلمداد می نمود. بن گوریون، اولین نخست وزیر اسراییل، دکترین پیرامونی خود را بر این اساس استوار نموده بود که، اسراییل باید از طریق اتحاد با کشورهای ترکیه، ایران و اتیوپی، دولت های عربی را محاصره نموده تا بهتر بتواند انزوای خویش را کاهش داده و به اهداف خود از جمله امنیت ملی نایل آید. در این تحقیق ضمن بررسی وضعیت احزاب اسراییلی و تفکیک اردوگاه های موجود در میان احزاب، دیدگاه های این احزاب در قبال جمهوری اسلامی ایران در سه بازه زمانی مختلف مورد تدقیق قرار می گیرد. دوره اول از زمان پیروزی انقلاب اسلامی آغاز می شود و تا کنفرانس صلح مادرید در در 30 اکتبر 1991 ادامه دارد. از زمان کنفرانس صلح مادرید تا زمان مفتوح شدن پرونده ایران در آژانس بین المللی انرژی هسته ای (IAEA) نیز در دوره دوم می گنجد و دوره سوم نیز از زمان گشوده شدن پرونده ایران در شروع و تا زمان حاضر ادامه می یابد. این پژوهش در پی آن است که به این سوال اصلی پاسخ دهد که «دیدگاه های حزب یا ائتلاف احزاب حاکم بر کابینه اسراییل چه تاثیری بر سیاست خارجی اسراییل در قبال ایران داشته است؟» و این فرضیه ارایه می گردد که «سیاست خارجی اسراییل در قبال جمهوری اسلامی در سه بازه زمانی مختلف، از اصول ثابتی پیروی نموده که با تحولات کابینه اسراییل دستخوش تغییر نشده است». این مقاله با روش توصیفی- تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای- اینترنتی تهیه شده است
خلاصه ماشینی:
نکته ي حائز اهميت آن است که سياست هاي اين ٨ کابينه در موضوع ايران با آنکه خاستگاه و ديدگاه هاي متفاوتي در زمينه ي مسايل سياست خارجي داشتند، تفاوتي نداشت و طي اين دوران عليرغم سمت گيري مقابله جويانه سياست خارجي جمهوري اسلامي در قبال اسرائيل ، دولتمردان اسرائيلي به دلايلي نظير «تلاش براي ايجاد يک کودتاي طرفدار غرب در ايران ، برقراري رابطه با نيروهاي ملي و محافظه کار ايراني ، جلوگيري از لغزش ايران به دامن شوروي و آزادي گروگان هاي آمريکايي در لبنان »)١٥١: ١٩٩٠,Mahler( و همچنين حضور يازده هزار و پانصد يهودي در ايران ١.
در دوره ي دوم که از زمان کنفرانس صلح خاورميانه در مادريد در ٣٠ اکتبر ١٩٩١آغاز شده و تا سال ١٣٨٢، سالي که پرونده ي فعاليت هاي هسته اي ايران در آژانس بين المللي انرژي اتمي )IAEA( مفتوح گرديد، ادامه داشت ، شاهد چرخشي ملموس در سياست خارجي اسرائيل در قبال جمهوري اسلامي هستيم .
ايالات متحده هم که اسرائيل را «همواره سد راه و مانعي بزرگ بر سر راه رژيم هاي نامطلوب از نظر آمريکا همچون ايران ، سوريه و عراق » (عبدالله خاني ،١٣٨٢: ١١٩) مي دانست و به دلايل گوناگون از جمله دليل ذکر شده ، اسرائيل را يک «متحد استراتژيک » براي خود مي پنداشت ، بر حجم حملات تبليغاتي - سياسي خود عليه تهران افزود و ايران را به عنوان کشوري که در روند صلح خاورميانه سنگ اندازي مي کند، معرفي نمود و با اتخاذ سياست هايي نظير «مهار دوگانه »، گزينه Regime Change را در دستور کار خود قرار داد.