چکیده:
از آموزههای عمده و مسائل اساسی در عرفانهای جهان، مسالهی عشق است. این مسئله از دیرباز محل توجه عموم و موضوع نقض و ابرام اصحاب دین و عرفان بوده است؛ همچنین از سوی اصحاب عرفانهای نوظهور نیز از موضوعات اصلی و مورد توجه آنان قرار داشته و دارد. طبیعی است که تعاریف عارفان و عرفانهای گوناگون از عشق، متنوع باشد، زیرا عرفا در تعریف عشق و انواع آن تابع عوامل متعدد و پیچیدهای از قبیل: موقعیت خاص مخاطب، موقعیت معرفتی - سلوکی خود، هنجارهای دینی - فرهنگی جامعه و غیر آن بودهاند. پائولوکوئلیو و اشو در موضوع عشق، عقاید خاصی دارند. عشق در بیشتر داستانهای کوئلیو معطوف به جنس مخالف است و در مابقی آنها نیز متعلقی ناسوتی دارد. عشقی را که اشو ترویج میکند و قابل احترام میداند، هیچگونه متعلقی ندارد و بسیار مطلق و مبهم است. عشق مورد نظر او سمت و جهتی نداشته و متوجه هیچکس نیست.
Love is one of the major teachings and fundamental issues in the world of mysticism. It has long been considered by the experts of religion and spirituality as well as the main them emerging from new mystical schools and has always paid attention to. Mystics and Mysticism naturally have different definitions of love; because the definition of Mystics about love and its various functions depends on some complex factors such as، position of the person spoken to، position of knowledge that is for the person، their religious norms and cultural community. Osho and Paulo Coelho have certain beliefs about the subject of love. More stories Coelho has focused on heterosexual love and the rest is owned by the temporal. The love that Osho considers and promotes or respect، not belongs to anything، it is so absolute and opaque. According to his view Love has no direction and refers to nobody.
خلاصه ماشینی:
"البته این عشق، عشقی نیست که ما را به خدا برساند، چرا که در نظر اشو عشق در اصل، وسیلهای برای رسیدن به هدفی دیگر نیست، بلکه خود فینفسه ارزشمند است (اشو، 1383، ص377).
درحقیقت، مفهوم والای عشق در آثار کوئلیو تغییر کرده و به سمت سکس، هرزگی و بیقیدوبندی تمایل یافته است و این همان چیزی است که در عرفان اسلامی نسبت بدان هشدار داده شده، چنانکه بهطور نمونه در انیس التائبین میخوانیم: «اما بدان اگر کسی عشق و عاشقی چنین میداند که مردی بر زنی یا بر غلامی یا بر چیزی که شهوت او خواهد، عاشق شود البته که نشاید، این چنین عشق و عاشقی به کفر نزدیکتر باشد از آنکه به ایمان.
البته این انتقاد بدان معنا نیست که تفکر اسلامی با امیال طبیعی از جمله شهوت و میل جنسی مخالفت کرده آن را سرکوب میکند زیرا اسلام، شهوت و میل جنسی را همانند سایر امیال و نیازهای طبیعی نیازمند به آن میداند که نه مورد سرکوب قرار گیرند و نه به صورتی بیضابطه و آزاد رها شوند و شاهد این گواه، احادیث معروفی است که نکاح را سنت پیامبر اکرم، معرفی میکنند<FootNote No="59" Text=" محمد بن محمد، شعیری، جامع الأخبار، ص 101، مطبعة حیدریة، نجف، بیتا.
در واقع یکی دیگر از تناقض گوییهای فاحش اشو در مورد ازدواج است زیرا بهرغم اینکه وی اذعان دارد ثمرهی ازدواج، ثبات و آرامشی دائمی است اما این ثبات و آرامش را خطرناک جلوه داده و زیرکانه به مخاطبان خود القاء میکند که چنین آرامشی، مصنوعی و ساختهی دست بشر است، چراکه از نظر او با ازدواج کردن، انسان به یک اسباب بازی، شیء پلاستیکی و مصنوع بشر قانع میگردد (اشو، 1382، ص230)."