چکیده:
اندیشمندان دیدگاه های متفاوتی پیرامون حقیقت و چگونگی نزول وحی دارند. به دلیل اهمیت موضوع و طرح شبهات پرشماری که گاه به نظر عرفا نسبت داده می شود، این مقاله تلاش دارد با طرح نظر دو تن از عرفای اسلامی، به این مسئله بپردازد. حقیقت وحی درواقع تجلی ذاتی خداوند در مراتب متعدد وجود است که در هر مرتبه متناسب با آن و متفاوت با مراتب دیگر ظهور می یابد. ازاین رو، این حقیقت که در مراتب بالا به صورت امری مجرد و بسیط و فارق از هرگونه ترکیب و کثرت و مبرای از صوت و لفظ ظهور یافته است، در مرتبه طبیعت در دستگاه ادراکی پیامبر در کسوت صوت و لفظ ظاهر می شود. بنابراین، الفاظ ظاهرشده بر زبان نبی، نیز فعل خداوند بوده، چشم و گوش و زبان پیامبر محل تجلی وحی بوده، او نقش فاعلی ای ندارد. روش تحقیق در این مقاله توصیفی ـ تحلیلی است.
Thinkers present different views on the reality of revelation and how it descents. Considering the great importance of this issue and several doubts which are sometimes attributed to mystics، the present paper tries to expound the issue by discussing the views of two Muslim mystics. The reality of revelation is، in fact، an essential manifestation of God on different degrees of existence، which is manifested appropriate to a certain degree and different from the other degrees. Therefore، this reality which had been manifested as an abstract and non-compound fact free from any composition، multiplicity، sound and utterance، was manifested as sound and utterance in the prophet's system of perception in the degree of nature. So، the utterances which flow on prophet's tongue are also God's act، and prophet's eye، ear and tongue are the means of manifestation of revelation، with no active role. A descriptive-analytical method is used in this paper.
خلاصه ماشینی:
"در حل این مشکل میتوان گفت اگرچه باید در حلقههای سلسلۀ علل و مراتب یک واقعیت نازلشده، هماهنگی باشد، انسان بهمنزلة حس مشترک بین تکوین و اعتبار است؛ و چنانکه در قوس نزول، امور معقول از عالم عقل به عالم مثال متصل، و از آنجا در عالم ماده بهصورت فعل یا قولی اعتباری نازل میشوند، و در قوس صعود از راه خواندن و شنیدن الفاظ اعتباری به تکوین محض صعود میکنند، در بحث تنزل وحی نیز ممکن است نفس انسان کامل واسطة جمع بین تکوین و اعتبار باشد و وحی را از مرتبۀ مجرد عینی بسیط به مرتبۀ کثرت اعتباری عبور دهد (همان، 1389ب، ص46-49).
ازآنجاکه او در نبوت تعریفی (که عبارت از خبر دادن از معرفت ذات حق و اسماء و صفات او است در مقابل نبوت تشریعی است که عبارت از خبر دادن از معرفت ذات و صفات و اسماء و نیز ابلاغ احکام و تأدیب به اخلاق و خوهای نیک و تعلیم به حکمت و قیام به سیاست است) (خواجوی، 1383، ج2، ص410) که یکی از شئون نبوت تشریعی است، معتقد است نبی، از آن جهت که ولی است، معارف را از مقام قرب و بدون واسطه میگیرد (ابنعربی، 1405ق، ج3، ص265) میتوان نتیجه گرفت که نبی تشریعی از جنبة ولایت خود همة معارف را بهگونة مستقیم از مقام قرب میگیرد ـ چنانکه در بحث مراتب نزول، تصریح میکند که نخستین مرتبة نزول امر الهی که در صورت اسمای الهی است بر عقل است - و آن را بهمراتب پایینتر نازل میکند تا اینکه به مقام کرسی میرسد و در آنجا به خبر و حکم تقسیم، و بر انبیا القا میشود."