چکیده:
برهان صدیقین از مهم ترین براهین مورد استناد حکمای مسلمان در اثبات خداوند بوده است. برخی از فلاسفه مانند حاجی سبزواری احادیثی را مانند «اعرفوا الله بالله» در راستای تایید برهان صدیقین دانسته و بدان استشهاد کرده اند. در این مقاله کوشیده ایم با روش توصیفی ـ تحلیلی و گردآوری کتابخانه ای، ضمن بررسی انتقادی اقوال و تفسیرهای مختلفی که درباره حدیث مزبور ارائه شده است، وزانت استشهاد به حدیث «اعرفوا الله بالله» در راستای تایید برهان صدیقین را در میان تفاسیر گوناگون روشن کنیم. به نظر می رسد، این استشهاد مطابق ظاهر حدیث است و با توجه به خانواده حدیثی (معرفه الله بالله) پذیرفتنی است.
The proof of the righteous is among the most important proofs which Muslim philosophers cite to prove the existence of God. Some philosophers like Haji Sabzevari considers that such traditions like "know God through God" is along with the proof of the righteous and attests to it. Using a descriptive-analytical method and library survey، the present paper tries to critically analyze different views and commentaries on this tradition and shed light on its value in different commentaries in the direction of affirming the proof of the righteous. It seems that this attestation corresponds to the literal meaning of the tradition and is acceptable with regard to the tradition family of (know God through God).
خلاصه ماشینی:
"مرحوم حاجی سبزواری در تشریح اسم خداوند ضمن اشاره بهمعنای عام و خاص برهان و نیز برهان بودن خداوند لنفسه و لغیره، دربارة اینکه شناخت خداوند از طریق خود او حاصل میشود و اصطلاحا همو برهان بر معرفت به اوست به ادلهای نقلی استناد میکند که از جملة آنها، همین حدیث است: و خداوند برهان و دلیل بر خویشتن است همچنانکه در دعای صباح وارد شده است: «یامن دل علی ذاته بذاته»؛ «ای کسی که با ذات خودش راهنمای به سوی خویشتن است» و در دعای ابوحمزة ثمالی وارد شده است: «بک عرفتک وأنت دللتنی علیک ودعوتنی إلیک، ولو لا انت لم أدر ما أنت»؛ «به سبب تو، تو را شناختم و تو بودی که مرا به سوی خودت راهنمایی و دعوت کردی و اگر تو نبودی درک و شناختت برای من ممکن نبود»؛ و همچنین در دعای عرفه اینچنین میخوانیم: «ألغیرک من الظهور ما لیس لک؟!
همچنین مرحوم میرداماد در شرح خویش بر اصول کافی این حدیث را در راستای برهان صدیقین دانسته و ضمن انتقاد از برداشت صاحب کافی که معتقد بود منظور از حدیث، شناخت خدا بهواسطة تنزیه او از صفات جسمانی است، میگوید: برای این حدیث معنای دیگری هم وجود دارد که سایر روایات هم آن را تأیید مینمایند و آن اینکه خدا را نه از طریق مخلوقات، بلکه از طریق اصل و حقیقت وجود بشناسیم (میرداماد، 1403ق، ص203)."