خلاصه ماشینی:
"خلاصه سخن این است که بحث تجدد، علی رغم وضوحش، پیچیدگیهای خاص خود را دارد و به طور کلی میتوان گفت که از تجدد، دو روایت عمده در اندیشههای مدرن عرضه شده است: یکی، روایت رادیکال، که در آن از آزادی و آگاهی انسان به عنوان فاعل و کارگزار معرفت و عمل اجتماعی سخن گفته میشود و دیگری، روایت محافظه کارانه که به بعد انضباط گرا و محدود کننده تبعات بر آمده از تجدد اشاره دارد.
همان گونه که گذشت، فرضیه مقاله این است که موج اول مدرنیته تأثیرات مهمی در سطوح فکری و اجتماعی و در دو بعد مثبت و منفی بر ایران گذاشته و در این خصوص با یک چهره ژانوسی، از یک سو، موجب شیفتگی و شیدایی و از سوی دیگر، تنفر و انزجار در بین اقشار مختلف جامعه ایران شده است که به بررسی این دو نوع تأثیر میپردازیم.
در مجموع میتوان گفت که در مقابل تحول فرهنگی (1) و تحول سیاسی ـ اجتماعی (2) متأثر از موج اول تجدد در دنیای شرق، چهار نوع موضعگیری دیده میشود: دسته اول، محور را اندیشه و ایدههای غربی قرار داده و سپس کوشیدند عقاید اسلامی را با آن تطبیق دهند؛ دسته دوم، غرب زدگان افراطی بودند که اعتقاد داشتند باید اسلام و فرهنگ شرق را به دور انداخت و نظام ارزشی و فرهنگی غرب را به طور کامل پذیرفت؛ دسته سوم که پرچمداران رنسانس معاصر اسلامی بودند، قرآن و اسلام راستین ـ اسلام زدوده شده از همه پیرایهها ـ را به عنوان اصل و نیز جنبههای مثبت تمدن غرب را، آن طور که با روح اسلام تضاد نداشته باشد، پذیرفتند؛ گروه چهارم، برخی نیروهای سنتی بودند که پیشرفتهای مدنی غرب را به طور کامل رد میکردند."