چکیده:
یکی از مباحث مهم در حوزه اندیشههای اجتماعی و سیاسی،
رابطه «دین» و «سیاست» است. برخی با انکار هر گونه پیوندی میان
دین و سیاست، تداخل یکی از آندو را در امور دیگری موجب
ناکارآیی طرف مقابل دانستهاند، از این رو به جدایی کامل آن دو توصیه
میکنند و برخی دیگر با قبول وجود رابطه میان دو مفهوم فوق، در
کیفیت و نوع رابطه اختلاف نظر دارند. نوشتار حاضر در صدد مطالعه
کیفیت ارتباط مفهومی و نهادی دین و سیاست در اندیشه امام
خمینی(ره) است.
خلاصه ماشینی:
"حضرت امام مستقیما از نهاد دین و نهاد سیاست با معنای مصطلح فوق نامی نبردهاند، اما مطالبی که در این خصوص بیان داشتهاند به طور غیرمستقیم نشان دهنده چنین برداشتی است؛ به عبارت دیگر، آنگاه که ایشان جهت اجرای احکام اسلامی لزوم حکومت را مطرح و شکل آن را تصویر و نوع آن را معین و اهداف آن را مشخص میسازند در حقیقت تلویحا از نهاد سیاست سخن به میان میآورند، و وقتی که از لزوم تشکیل حکومت اسلامی به دست کارشناسان دین یعنی فقها سخن به میان آورده و از این نوع حکومت در عصر غیبت به عنوان ولایت فقیه نام میبرند، در حقیقت به طور غیرمستقیم تجسم عملی دین را در نهاد دین یعنی روحانیت میبینند.
امام خمینی در ترسیم این رابطه، از باب مقدمه لزوم وجود حکومت اسلامی در عصر غیبت را تبیین کرده و آنگاه با توصیف مدل حکومتی مورد نظر خود، رابطه دو نهاد دین و سیاست را مشخص کردهاند که در ذیل بدان میپردازیم: الف) ضرورت وجود حکومت در عصر غیبت در نظرگاه حضرت امام(ره) تشکیل حکومت به طور کلی در جهت رفع یکی از نیازهای انسان است، یعنی نیاز به حکومت.
23 ب) الگوی عملی حکومت اسلامی در عصر غیبت حضرت امام بحث از الگوی عملی حکومت را با اشاره به واژه خلافت که واژهای قرآنی است و طی آن از انسان به «خلیفة الله» تعبیر شده است شروع میکند و اظهار میدارد که واژه خلافت دارای دو معنای اصطلاحی متفاوت است که هر یک در مورد خاص خود به کار میرود؛ این دو معنا عبارتند از: 1 ـ خلافت تکوینی الهی که ویژه برجستگان از اولیای خاص اوست، مانند پیامبران مرسل و امامان پاک و مطهر اسلام؛ 2 ـ خلافت اعتباری و قراردادی همچون انتصاب امیرالمؤمنین علیهالسلام توسط رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله به خلافت مسلمانان و یا انتخاب دیگری برای خلافت."