چکیده:
این مقاله به بررسی علل گرایش انسان به دین، از دیدگاه اریک فروم می پردازد. روی کردهای مختلف جامعه شناختی، روان شناختی و فلسفی - الاهیاتی، در این مساله وجود دارد. اریک فروم دو عامل نیاز به نگرش مشترک و همگانی، و مسوولیت گریزی را سبب گرایش انسان به دین بیان کرده است. از آن جا که این دو نیاز در بشر دائمی است، گرایش به دین نیز در طول تاریخ، همیشگی بوده است. فروم معتقد است گرایش به دین، پیامدهای ناگواری دارد؛ مانند پیدایش حکومت های ستمگر و مستبد دینی، ظهور طبقه ی عالمان دینی سوء استفاده گر و بروز جنگ های متعدد. دیدگاه های اریک فروم در باب منشا گرایش به دین اشکالاتی دارد: به نظر می رسد که وی مرتکب مغالطه شده و پیدایش نگرش مشترک در سایه ی دین واحد را، که نتیجه ی دین داری است، علت فاعلی گرایش انسان به دین بیان کرده است. همچنین مسوولیت گریزی عامل گرایش به دین نیست؛ چراکه دین، خود، مسوولیت آور است و به سبب همین ویژگی است که برخی، از پذیرش آن سر باز می زدند. لوازم ناگواری که فروم برای گرایش به دین برشمرده است درباره ی همه ی ادیان صادق نیست
This paper Studies the causes of human's tendency toward religion from Erich Fromm's point of view. There are different approaches to this issue: sociological، psychological and philosophical-theological. Fromm believes that two agents cause human beings to go toward religion: first، the need to common outlook and second، escaping responsibility. Since these two factors have been permanent in human history، his tendency to religion has been permanent too. Fromm believes that human's tendency to religion has had unpleasant results such as: establishing unjust and opinionated religious governments، emergence of religious scholar class who misused religious concepts، and multiple wars. Fromm's viewpoints on human's tendency to religion have been faced some objections. Common outlook is a result of Religiousness not a cause of tendency toward a religion. Escaping responsibility also is not a tendency agent toward a religion. For religion itself creates responsibility، and that is way some people do not accept any religion. Those unpleasant results which Fromm counted for religion cannot be generalized to all religions.
خلاصه ماشینی:
"5. اﺷﻜﺎﻻت ﻓﺮوم ﺑﺮ ﮔﺮاﻳﺶ دﻳﻨﻲ ارﻳﻚ ﻓﺮوم اﺷﻜﺎﻻﺗﻲ را ﻛﻪ ﻓﺮوﻳﺪ ﺑﺮ دﻳﻦ و ﮔﺮاﻳﺶ ﺑﻪ آن ﻣﻄﺮح ﻛﺮده اﺳﺖ ﻣـﻲﭘـﺬﻳﺮد و در واﻗﻊ، دﻳﺪﮔﺎه ﻣﺸﺘﺮﻛﻲ اراﺋﻪ ﻣﻲﻛﻨﺪ: 1- دﻳـﻦ ﻟـﻮازم و ﭘﻴﺎﻣـﺪﻫﺎی ﻧـﺎﻣﻄﻠﻮﺑﻲ دارد؛ ﻣﺎﻧﻨـﺪ ﭘﻴﺪاﻳﺶ ﺣﻜﻮﻣﺖﻫﺎی ﺳﺘﻤﮕﺮ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻧﺎم دﻳﻦ، ﺑﻪ ﻫﺮﮔﻮﻧﻪ ﺳﺘﻤﻲ ﺑﺮ ﻣﺮدم دﺳﺖ ﻣـﻲزﻧﻨـﺪ؛ 2- ﻃﺒﻘﻪای ﺑﻪ ﻧﺎم ﻋﺎﻟﻤﺎن دﻳﻨﻲ ﭘﺪﻳﺪار ﻣﻲﺷﻮد ﻛﻪ از ﻳﻚ ﺳﻮ، ﺑﺎ ﺑﺮﺗﺮی ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ، ﺑﺮ ﻣﺮدم ﭼﻴﺮه ﻣﻲﺷﻮﻧﺪ و ﺑﺮ آنﻫﺎ ﺣﻜﻮﻣﺖ ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ و از ﺳﻮی دﻳﮕﺮ، ﭼﻮن ﺑﻪ ﻛﺎرﻫﺎی ﺗﻮﻟﻴـﺪی و ﻣﺎﻧﻨـﺪ آن ﻧﻤﻲﭘﺮدازﻧﺪ ﻛﻪ درآﻣﺪی اﻗﺘﺼﺎدی داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ، ﻣﺮدم ﺑﺎﻳﺪ زﻧﺪﮔﻲ آنﻫﺎ را ﺗﺄﻣﻴﻦ ﻛﻨﻨﺪ.
اﻧـﺴﺎن ﮔـﺎه ﺑـﺮای رﻫـﺎﻳﻲ از دﻟﻬـﺮهی اﻧﺘﺨـﺎب و ﭘﺬﻳﺮش ﻣﺴﺆوﻟﻴﺖ آن ﺳﻌﻲ ﻣﻲﻛﻨﺪ ﺧﻮد را ﭘﺸﺖ ﺑﻌﻀﻲ ﻗﻮاﻧﻴﻦ ﻛـﻪ ﺧـﻮد وﺿﻌـﺸﺎن ﻧﻜـﺮده ﭘﻨﻬﺎن ﻛﻨﺪ، وﻟﻲ اﻳﻦ رﻓﺘﺎری ﻣﺤﺪود در زﻧﺪﮔﻲ اﺳﺖ و ﻧﻤﻲﺗﻮان آن را ﺑﻪ ﻫﻤـﻪی رﻓﺘﺎرﻫـﺎ، از ﺟﻤﻠﻪ ﮔﺮاﻳﺶ ﺑﻪ دﻳﻦ ﺗﻌﻤﻴﻢ داد؛ ﺑﻪوﻳﮋه اﻳﻦﻛﻪ ﺑﻌﻀﻲ ادﻳﺎن، ﻫﻤﭽﻮن ﻣﺴﻴﺤﻴﺖ، ﻓﺎﻗﺪ اﺣﻜﺎم ﻋﻤﻠﻲ و ﻓﻘﻬﻲاﻧﺪ و ﺑﻴﺸﺘﺮ، ﺑﺨﺶ اﻋﺘﻘﺎدی ﻳﺎ ﻋﺎﻃﻔﻲ دارﻧﺪ.
ﭘﺲ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﻣﻤﻜﻦ اﺳﺖ ﭘﺬﻳﺮش ﭼﻨﻴﻦ اﻣﺮ ﺳﻨﮕﻴﻨﻲ ﻧﺘﻴﺠﻪی ﻣﻴﻞ اﻧﺴﺎن ﺑﻪ ﻣﺴﺆوﻟﻴﺖﮔﺮﻳﺰی ﺑﺎﺷﺪ؟ آﻳﺎت ﻣﺘﻌﺪدی از ﻗﺮآن ﻛﺮﻳﻢ را ﻣﻲﺗﻮان ﺑﻴﺎن ﻧﻤﻮد ﻛـﻪ اﻳـﻦ دﻳـﺪﮔﺎه ﻓﺮوم را رد ﻣﻲﻛﻨﺪ: از ﻳﻚ ﺳﻮ، آﻳﻪی ﺷﺮﻳﻔﻪی »ﺑﻞ ﻳﺮﻳﺪ اﻻﻧﺴﺎن ﻟﻴﻔﺠـﺮ أﻣﺎﻣـﻪ«)ﻗﻴﺎﻣـﺖ/5( ﻋﻠﺖ ﮔﺮﻳﺰ ﻛـﺎﻓﺮان از ﭘـﺬﻳﺮش دﻳـﻦ را ﻣﻴـﻞ ﺑـﻪ آزادی، ﺧﻮدﻣﺨﺘـﺎری، ﻫﻮاﭘﺮﺳـﺘﻲ و ﻓـﺮار از ﻣﺴﺆوﻟﻴﺖ دﻳﻦداری ذﻛﺮ ﻣﻲﻛﻨﺪ و از ﺳﻮی دﻳﮕﺮ، آﻳﺎت »ﻻﺗﺰروا وازرة وزر اﺧﺮی«)ﻓـﺎﻃﺮ/81( و »ﻣ ـﻦ ﻳﻌﻤ ـﻞ ﻣﺜﻘ ـﺎل ذرة ﺧﻴ ـﺮا ﻳ ـﺮه و ﻣ ـﻦ ﻳﻌﻤ ـﻞ ﻣﺜﻘ ـﺎل ذرة ﺷ ـﺮا ﻳ ـﺮه)«زﻟﺰﻟ ـﻪ/7و8( ـ ـ ـ ـ ـ ـ ﻣﺴﺆوﻟﻴﺖآوری دﻳﻦ را ﺑﻴﺎن ﻣﻲﻛﻨﺪ."