چکیده:
در تاریخ ادبیات ایران ، آثاری به مقتضیات فکری و فرهنگی زمانه آفریده شده انـد که میتوانند در رویکردی بازخوانشی، ضـمن اشـاره بـه روان شناسـی فـردی و اجتماعی آن عصر، حلقه هایی از جریان شناسی ادبی در تکمیـل خلاهـای نگـرش ساختاری باشند؛ منظومه ی جمشیدو خورشید سلمان ساوجی (٧٧٨ه .ق )، یکـی از این آثار است که با وجود غفلت محققان ، ظرفیت هایی قابل تامل برای تاکیـد بـر نگرش ساختاری و شبکه ای به آثار ادبی یک دوره دارد. این پژوهش ، بـه کمـک رهیافت های بینامتنی و چارچوب نظری «تاریخ گرایی نو»،کوشیده است با ردگیری نشانه های درون متنی و برون متنی -برخلاف باور عمومی -عرفانی بـودن منظومـه ی جمشیدو خورشید را اثبات کنـد. مطـابق دسـتاوردهای تحقیـق ، از دو سـاحت میتوان به اثبات فرضیه ی عرفانی بودن متن جمشیدو خورشید پرداخت : نخست ، رمزگشایی از شالوده ی بینامتنی اثر که باوجود پیوندی دیالکتیک (گفت وگومدارنه ) منظومه با اسطوره های ایـران باسـتان وشـاهنامه ،و تقلیـد از زمینـه ی غنـایی و شگردهای روایی خمسه سرایی به ویژه هفت پیکر نظـامی؛ سرشـت بنیـادین اثـر بیش تر به سبب تاسـی از سـاختارو شـگردهای رمـزی -عرفـانی داسـتان هـای سهروردی؛ مثل عقل سرخ وصفیر سیمرغ ، سیرالعباد سنایی، داستان شیخ صـنعان عطار، داستان «قلعه ی ذات الصور»و «جدال چینیان و رومیان » درمثنـوی مولانـا، رنگ و بویی عرفانی دارد. دوم ، از ره گذر کاربست نگرش تاریخگرایی جدیددر تحلیل اثر که از همسویی ژرف ساخت این منظومه با جریان صـوفیگرایانه ی قـرن هشتم ، پرده میگشایدو نشان می دهد که منظومه ی جمشیدو خورشید نه در خـلا تاریخی و بریدگی از جریان مسلط عصر، بلکه در گفت وگـو بـا سـاحت غالـب فکری و فرهنگی قرن هشتم یعنی عرفان گرایی، آفریده شده است .
خلاصه ماشینی:
"با این اوصاف ، ردگیری این دو کشور در ادبیات کلاسیک فارسی از جایگاه رمزناکانه ی آن ها در تاریخ ادبیات ایران حکایت می کنـد؛ چنـان کـه در اشـعار خاقانی، نظامی، عطار، سعدی، حافظ و مولانا، تعابیری واقعی و گاه مجازی و رمـزی از کشورهایی چون چین ، هندو روم وجود دارد که نمونه ی ابیات زیرمی تواند گـواه ایـن مدعا باشد: الف ) چین : رمز عالم صورت و ماده -من همی در هند معنی، راست همچون آدمم /وین خران ، در چین صورت ، گوژ چون مردم گیا (خاقانی ، ١٣٦٨: ١٨) -بر خط و دستش که هندو چین ٥دروست هفـت گنج شایگان خواهم فشــاند چـون به هــندو چین او دسـتم رســید دست بر چیپال و خان خواهم فشاند (همان : ١٤٣) -هرکو نکند فهمی زین کلک خیال انگیز نقشش به حرام ار خود صورتگر چین باشد (حافظ ،١٢٥:١٣٧٧) -اگر باورنمی داری رو از صورتگر چین پرس /که مانی نسخه می خواهدزنوک کلک مشکینم (٦) (همان : ٢٧٧) شنیدم که مانی به صورتگری ز ری سوی چین شد به پیغمبری ازو چینیان چون خبر یافـتند بـــران راه پیــشــینه بشــتافتند (نظامی ، ١٣٧٨: ٤٠٤) ب )روم : رمز عالم معناو معنویت خاقانی غالبا از روم ، به شکل منفی یاد میکند: -گر کمندی وقتی اندر حلق سگساران روم سرکشان لشکر الب ارسلان افشانده اند (خاقانی ، ١٣٦٨: ١٠٩) -هوا چون خاک پای و آز خوک پایگاهت شد/خراج از دهر رومی روی ذمی خوی بستانی (همان :٤١٤ ) اما گاه به ویژه هنگام تشبیه سازی از کعبه ، در مفهوم مثبت بدان اشاره می کند: -خورشید روم پرور(٧)و ماه حبش نگار سایه نشین ساحت طوبی نشان اوست (همان : ٧٣) -روزو شب را که به اصل از حبش و روم آرند پیش خاتون عرب ، جوهرو لالا بینند (همان :٩٨) سنایی نیز در مثنوی سیر العباد، «روم » را معادل با «روز» یا عالم نـورانی، برگزیـده است و آن را در مقابل «حبش »، معادل «شب »یا عالم ظلمانی، به کار برده اسـت ."