چکیده:
سه معنا برای روایت «ما بعث الله أنبیائه و رسله إلی عباده إلا لیعقلوا عن الله» ارائه شده است. مطابق احتمال اول، هدایتکردن وظیفهی انبیاء تلقی شده است. مطابق احتمال دوم، هدایتکردن از جملهی افعال خداوند است. طبق احتمال سوم نیز هدایت به مردم منتسب است. مردم هستند که هدایت را میپذیرند. در این نوشتار به نقد و بررسی این احتمالات پرداخته شده است و سعی بر آن است تا در نقد و بررسی معانی مذکور، هم از سیاق درونی - معناشناسی - و هم از سیاق بیرونی - موارد استعمال، خانوادهی حدیث و استعمالات عرفی - کمک گرفته شود. هرچند احتمال اول از جهت سیاق درونی ممکن است مورد قبول باشد، ولی با سیاق بیرونی سازگار نیست. احتمال دوم نیز با سیاق درونی و با سیاق بیرونی هیچ تناسبی ندارد، ولی احتمال سوم با هر دو سیاق سازگاری دارد.
خلاصه ماشینی:
"پاسخ مذکور همان پیشفرض ایدئولوژیکی است که در موجهسازی معنای دوم بهکار گرفته شده است، زیرا مطابق جواب ارائهشده به سؤال فوق، اعطای عقل فعل خداوند است و انسان در بهدستآوردن عقل و عاقلشدن هیچ نقشی ندارد، بلکه نقش او شاید در فراهمآوردن اسباب و کشف امور مجهول و غیر منکشف باشد، بدینصورت که اسبابی را فراهم آورد که در سایهی آن، عقل و علم اشیائی را برای انسان کشف کنند، ولی در اصل وجود علم و عقل هیچگونه دخالتی نخواهد داشت.
حال سؤال این است که اگر عقل عن الله به این معنا باشد که خداوند شخص را عاقل نماید، آیا توصیه به تعقل عن الله و امر به آن امکان پذیر است؟ آیا جزء تکلیف به مالایطاق نیست؟ آیا فعل خداوند - عاقلنمودن - میتواند تحتاختیار عبد قرار بگیرد؟ قطعا جواب این سؤالات منفی خواهد بود و در نتیجه، تطبیق پیشفرض مذکور بر روایت مورد بحث ما نیز صحیح نخواهد بود.
حال سؤال این است که اگر عقل عن الله بهمعنای عاقلساختن خداوند باشد، چگونه کلمهی امر و شرع به عقل عن الله ارتباط پیدا میکند؟ اصلا آیا معنای صحیح برای جملهی مذکور با توجه بهمعنای ارائهشده میتوان تصور کرد؟ ارائهی جواب برای سؤال فوق با توجه بهمعنای مستفاد از پیشفرض ارائهشده برای معنای دوم کمی مشکل است، ولی اگر معنای عقل عن الله بهمعنای منع دانسته شد که به دلالت التزامیه نیز بر شناخت و معرفت، دلالت داشت، در این صورت بهراحتی میتوان این روایتها را معنا نمود."