چکیده:
نخبگان سیاسی حاکم،برای حل معضلات سیاسی و اقتصادی موجود در کشورهای خود و برای جلوگیری از زوال نظام سیاسی مطلوب،دست به اصطلاحاتی در ابعاد مختلف میزنند.در این پژوهش،اصلاحات سیاسی و اقتصادی در جمهوری اسلامی ایران با اصلاحات به عمل آمده در نظامهای لیبرالیستی غرب و سوسیالیستی شوروی مقایسه میگردد. پژوهشگر با استفاده از روش مقایسهای،نتایج اصلاحات در موارد فوق الذکر را،که در غرب به پایداری نظام سرمایهداری و در شوروی به زوال نظام کمونیستی منجر گردید،مورد بررسی قرار میدهد و در نهایت با اشاره به نقاط اشتراک و اختلاف اصلاحات در ایران با دو نمونه دیگر و بهره برداری از روش تحلیلی،بر استمرار آن در نظام جمهوری اسلامی ایران تأکید میکند.
خلاصه ماشینی:
"مسئله دیگری که در افزایش محدودیتهای سیاسی مؤثر بوده است،مسئله جنگ ایران و عراق بوده است که با توجه به حمایت ابرقدرتها و کشورهای منطقه از رژیم متجاوز بعثی و تصمیم دولت جمهوری اسلامی برای مقاومت مردمی در مقابل تجاوز بدون اتکا به نیروهای خارجی،طبیعی بنظر میرسید حوزه دخالت دولت در مسایل سیاسی و اجتماعی بیشتر گردد و با شفاف شدن مواضع گروهها و مسئله توسعه سیاسی،حقوق و آزادیهای مذکور در قانون اساسی در اولویت سیاستگزاران قرار نگیرد.
که غرب شاهد شکلگیری دولتهای لیبرال دموکراسی برای پاسخ به درخواستهای سیاسی جدید شد که زمینههای نظری آن از سوی متفکرین سیاسی غرب«آلکسی دوتوکویل»،«جان استوارت میل»فراهم گردید(بشیریه،4731، صص 903 الی 113،سیفزاده 9731،ص 92) از نظر اقتصادی نیز خصوصا پس از دوران رکود اقتصادی در آمریکا و اروپا اقتصاد لیبرال کلاسیک به لیبرالیسم اجتماعی و دولت رفاهی و یا سوسیال دموکراسی منجر گردید که در آن دخالت دولت در حوزه اقتصاد برای حمایت از طبقه محروم بیشتر شد و در این مرحله بود که لیبرالیسم ضمن حفظ ارزش اساسی آزادیخواهی که پرتو زمان به برابری خواهی اجتماعی نیز تن داد.
در این مورد حتی میتوان ذکر نمود که اصلاحات سیاسی موردنظر آقای خاتمی موجب لایهایتر کردن سیستم و تمرکز زدایی بیشتر از نظر تصمیمگیری سیاسی و توزیع قدرت شده است که در انتخابات شوراهای اسلامی شهر و روستا و تفویض بیشتر اختیارات از مرکز به استانها تجلی پیدا نموده است و سیاستهای خصوصیسازی و تمرکززدایی نیز موجب کاهش مسئولیتها و هزینههای دولت و توزیع مشکلات از لابه هاب بالایی سیستم به لایههای پایین گردیده است."