خلاصه ماشینی:
"اینگونه آثار غالبا دارای وجوه مشترکی هستند، که از آنها میتوان به این موارد اشاره نمود: اینگونه آثار شبیه به شیپور جنگی عمل کرده و جنگ را برای مخاطبان خود اجتنابناپذیر نشان میدهند؛ اوضاع موجود از نگاه این آثار التهابآفرین و بسیار خطیر است؛ جنگ تنها راه فراروی حاکمان برای نجات از وضعیت کنونی میباشد و سازندهی این آثار در مجموع تلاش میکند مخاطبانش را با روحیهی جنگطلبی حاکمان امریکا همراه سازد و یا دستکم او را در این خصوص اغنا نماید.
آثار سینمای بعد از جنگ در مقام توجیه جنگ هم در تمام دنیا متداول است و آثار این گرایش سینمایی در نهایت مخاطب خود را یا با نوعی ابهام در مورد اصل جنگ مواجه میکند و یا او را به ساحل اطمینان از محصولات جنگ موصوفش راهنمایی مینماید.
در تمام گونههای ذکر شده، یعنی سینمای پیش، در حین و بعد از جنگ، آثار دارای خصوصیاتی کلی و مشترک هستند: در سینمای جنگ به طور عام فیزیک بازیگران اصالت دارد و قهرمان میبایست دارای اندامی ستوار و منطبق با جنگ باشد؛ در این سینما سلاح و ابزاری که قهرمان از آن بهره میبرد اصیل بوده و غالبا با استفاده کننده خود تطابق ساختاری دارد، یعنی به طور مثال آرنولد بازوکا به دست میگیرد که با بازوهای او انطباق دارد؛ در تمامی آثار سینمای جنگ هدف وسیله را توجیه میکند و آنچه از اصالت برخوردار است این است که هدف تامین شود و در این راه به هر میزان افراد کشته شوند ایرادی ندارد؛ در این گونهی سینمایی مرگ پایان راه است و قهرمان به هیچ وجه نباید بمیرد."