چکیده:
ریتم زبان ها به تفکیک در سه حوزه بحث و بررسی می شود: ساخت وزنی (metrical structure) زبان، ریتم طبیعی گفتار (speech rhythm)، و وزن شعر. در زبان فارسی رسمی، ساخت وزنی واژگان در چهار شکل پایه (foot) آیمبی (iambic) خلاصه می شود (طبیب زاده 1386). وزن شعر نیز در عروض جدید به تفصیل، تبیین و تشریح شده (نجفی 1386الف وب) و در زمینه ریتم گفتار فارسی رسمی نیز، گمان هجا-زمانی (syllable-timing) (حق شناس1376) با شاخص-های کمی محک خورده است (بوبان1386)، اما تجلی آوایی این خصیصه ها و ارتباط این سه مقوله برای فارسی رسمی تاکنون تجربه نشده است.
در پژوهش حاضر، با توجه به هجا-زمانی و محوریت هجاها در ریتم فارسی، نمونه هایی صوتی از واژگان و شعر و نثر فارسی رسمی را به کانون دریافت هجا (P-centre: Perception centre) تقطیع، و پایه های واژگان را در آنها بازبینی و اندازه گیری کرده ایم. نتایج روی این نمونه ها نشان می دهد که کمیت هجاهای سه گانه فارسی رسمی در نمونه های قرائت شده واژگان، شعر و نثر بخوبی قابل مشاهده است و پایه بندی افاعیل عروضی نیز در این تقطیع های آوایی به وضوح متجلی است. به این ترتیب، با استفاده از تقطیع به کانون هجاها می توان ریتم را به روشی تازه بررسی و تحلیل کرد.
Linguistic rhythm is studied in the 3 fields of: metrical structure, speech rhythm, and metrics (poetry). For Persian language, feet are recognized as Iambic in 4 combinations of syllables (Tabibzadeh, 1386), metrics for classical poetry is also comprehensively studied (Najafi, 1386-a&b) and as for the speech rhythm of Persian, guesses about syllable-timing (Haghshenas, 1376) has been examined by phonetically-based quantitative index (Booban,1386). However, the relations of these three areas and their phonetic correlates are not clearly observed so far. Â Here, recognizing Persian as a syllable-timed language, which means that syllables basically shape the rhythmic structure, we have segmented samples of utterance in standard Persian including words, prose and poetry to the P-centers (perception centers) of their syllables and examined the iambic feet in the timing structures that are easily observed through such segmentation. Results are in harmony with the phonological acclaims for feet structure in Persian.
خلاصه ماشینی:
"با این تفسیر تحلیلیتر شدن فارسی به لحاظ دستوری عملا به معنای آن است که امکانات تصریفی این زبان میبایست در گذر زمان کاهش یافته باشد.
پ. صفت مفعولی+ماضی مطلق فعل بودن+-ی این ساخت نیز بهندرت مورد استفاده قرار گرفته است: اگر زمان محنت منقضی گشته بودی خلاص یافتی(جرفادقانی،ترجمۀ تاریخ یمینی،356).
مقدسی دربارۀ این ساخت میگوید:"مردم نیشابور سینی بیفایده(به بعضی صیغههای فعل)میافزودند"؛مقدسی در کتاب خود بخردستی،بگفتستی،بخفتستی را به عنوان شاهد به دست داده است(به نقل از ناتل خانلری 1374،2،258).
ای فرزندان آدم حقیقت بیافریدستیم ور شما جامهیی تا بپوشی عورت خویشتان(یاحقی،قرآن ری،140) ناتل خانلری(همان)شواهدی را از کتابهای تاریخ بلعمی،زادالمسافرین،التفهیم،و جز آن به دست میدهد که در آنها این ساخت به کار رفته است و سپس از قول لازار مینویسد"چند تن از دانشمندان شوروی دربارۀ این صورت ماضی نقلی در گویشهای کنونی ایران تحقیق کردهاند و به موجب این تحقیقات امروز نیز در گویشهای بدخشان و قراتکین و کولاب(در تاجیکستان)و کابل صیغۀ ماضی نقلی به این صورت متداول است".
ابو القاسمی(1375:204-205)اظهار میدارد که در بعضی از متون به قیاس با صیغۀ رایج وجه دعایی(یعنی سوم شخص مفرد)،صیغه اول شخص مفرد(مثل«مبینام»خاقانی،ص 306)و دوم شخص مفرد(مثل«بادی»، خاقانی،ص 350)نیز به کار رفته است(شواهد ذکر شده به نقل از همو است).
«در رسالۀ روحی انارجانی،که به زبان مردم تبریز در قرن دهم و یازدهم هجری نوشته شده،صورت اول شخص مفرد و سوم شخص جمع وجه دعایی به کار رفته است:مرسام،مهانام،مزیواند(ایران کوده،ش 10،ص 9 و 12)مؤلف برهان قاطع نیز که تبریزی بوده صورت اول شخص مفرد آن را در جملۀ«در پای تو میرام»نقل کرده است(برهان قاطع،مقدمه،ص کب)» (صادقی 1357:37)."