چکیده:
سعداللهخان درویش کجوری نامی آشنا در نهضت جنگل به رهبری میرزا کوچکخان جنگلی است و نام او با نام میرزا در بسیاری از حوادث خیزش جنگل گره خورده است.۱او محرم اسرار میرزا بود. چهار سال از عمر خود را بهعنوان ریاست مجاهدین جنگل در گوراب زرمخ۲ گذراند. همچنین نماینده میرزا و نهضت جنگل در فتح مازندران۳، نماینده میرزا در مذاکره با دولتهای وثوقالدوله، سیدضیاء و رضاخان و دهها ماموریت سیاسی - نظامی دیگر بود. وی عمر خود را صادقانه وقف نهضت جنگل کرده بود. رابطه وی با میرزا رابطهای عاطفی، مرید و مرادی و فراتر از روابط اداری و سازمانی بود. در بسیاری از نامهنگاریهایی که یقینا تعدادی از آنها به چاپ نرسیده و در احکام حکومتی، دیده میشود،۴ این رابطه عاطفی، حتی پس از شهادت میرزا، تا پایان عمر طولانی نودوپنج ساله وی ادامه داشت. حدود نیم قرن بعد از شهادت میرزا یعنی در سال ۱۳۴۸ ه.ش وی به خواهش فرزندش قلم به دست میگیرد و خاطرات آن سالهای پر حادثه را در سن هشتادو یک سالگی به رشته تحریر درمیآورد و بعد از دو سال آن را به اتمام میرساند. نگارنده بهدلیل همجواری با محل سکونت خاندان درویش در رویان مازندران همواره در جستوجوی این آخرین بازمانده نهضت جنگل و یار غار میرزا بودم که متاسفانه میسر نشد تا اینکه اخیرا متوجه شدم خاطرات ایشان به همت فرزندش توسط بنیاد مطالعات تاریخ معاصر ایران در سال ۱۳۷۸ به چاپ رسیده است. چاپ کتاب مذکور انگیزه نگارش این مقاله شد.
خلاصه ماشینی:
نگارنده بهدلیل همجواری با محل سکونت خاندان درویش در رویان مازندران همواره در جستوجوی این آخرین بازماندۀ نهضت جنگل و یار غار میرزا بودم که متأسفانه میسر نشد تا اینکه اخیراً متوجه شدم خاطرات ایشان به همت فرزندش توسط بنیاد مطالعات تاریخ معاصر ایران در سال ۱۳۷۸ به چاپ رسیده است.
سعداللهخان درویش در نهضت جنگل بعد از فتح تهران برخی از فاتحانی که داعیۀ آزادیخواهی، قانونمداری، و مبارزه با ظلم و استبداد داشتند مرتکب اعمالی شدند که چندان تفاوتی با عملۀ استبداد قاجاری نداشت، اما عدهای به عهد و میثاق خود وفادار ماندند که از جملۀ آنها میرزا کوچکخان جنگلی بود.
رضاخان و نهضت جنگل بعد از کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹، سیدضیاءالدین طباطبائی در یک عمل منافقانه، بنا به روایت درویش، او را در تهران به اطاق خویش دعوت میکند و ضمن ستایش از جنگلیها از او خواهش میکند که از میرزا بخواهد یک مهلت شش ماهه بدهد تا او بتواند مقاصد ملی میرزا را جامه عمل بپوشاند؛ سیدضیاء دستور پرداخت هزینۀ سفر درویش به گیلان را نیز میدهد.
روتشتین از رضاخان پرسید: «شما که برای ملاقات نزد میرزا کوچکخان رفتید، چه شد که دستور حمله دادید؟ «وزیر جنگ برای تبرئۀ خود سفیر روس، قوامالسلطنه و این جانب (درویش) را بیرون تالار برد و یادداشت جعلی را ارائه داد.
بر اساس همین باور صادقانه بود که وی قصد مصالحه با رضاخان را داشت، اما تحولات ناخواستهای که نه میرزا و نه رضاخان در پیدایش آن دخیل بودند و درویش آن را به جاسوسان انگلیس نسبت میدهد آن دو را به نبرد نظامی کشاند که شکست نهضت جنگل و شهادت میرزا را در پی داشت.