چکیده:
عنوان وزارت از عناوین سیاسی دورههای پیش از اسلام ایران بود که در دستگاه خلافت اسلامی عرب نیز وارد شد. اعراب مسلمان در اوایل، تشکیلات دیوانی نداشتند. اما در زمان بنیامیه و بنیعباس دستگاه دیوانی نسبتا بزرگی بهوجود آوردند. این دستگاه به تقلید از دستگاه اداری ساسانی تاسیس شد از اینرو اغلب کسانی که در آن کار میکردند ایرانی بودند؛ همچون برمکیان و خاندان سهل. اگرچه سنتهای خاندانهای دیوان سالار وتشخص و تخصص دیوانی آنان همچنان به طرز وسیعی ادامه یافت. در سدههای نخستین خلافت، ایرانیان در تمام جنبههای حکومت و جامعه و در امور دیوان سالاری و دینی به ایفای نقش میپرداختند. بسیاری از این دیوانسالاران در ایفای نقش خود تابع بودند ولی در نهایت قربانی سیاستها و دسیسههای دربار میشدند همچنان که در دوره هارون برمکیان قربانی چنین سیاستی شدند. وزارت در دوران هارونالرشید با برآمدن خاندان برمکیان، وارد مرحله تازهای شد، هارون دو پسر یحیی به نامهای فضل و جعفر را به وزارت خود انتخاب کرد و دست آنان را در تمام امور حکومتی باز گذاشت. این دوران دوره طلایی خلافت هارون و اوج شکوفایی نهاد وزارت بود. اما با قتل برامکه به دست هارون این دوره که بیش از ۱۷سال طول نکشید به اتمام رسید و دست ایرانیان از وزارت کوتاه شد
خلاصه ماشینی:
"وزارت در دوران هارونالرشید با برآمدن خاندان برمکیان، وارد مرحلۀ تازهای شد، هارون دو پسر یحیی به نامهای فضل و جعفر را به وزارت خود انتخاب کرد و دست آنان را در تمام امور حکومتی باز گذاشت.
بهصحت پیوسته که مهدیبن منصور در وقت تمکن بر سریر فرماندهی مقرر کرد که بعد از فوت وی پسر بزرگترش موسی هادی قائممقام باشد و چون هادی بهوادی خاموشان شتابد هارونالرشید بر مسند خلافت بنشیند؛ و چنانکه قرار بود هادی پس از وفات مهدی فرمانفرمای عالمیان گشت، اما قصد کرد که هارونالرشید را از ولایت عهدی خلع نموده و پسر خود جعفر را ولیعهد گرداند و معتمدی نزد هارون فرستاده از ما فیالضمیر خویش خبر داد.
چون هادی یکسال و دو ماه در سلطنت و اقبال بگذرانید در سال صدوهفتاد رخت به عالم آخرت کشید و همان شب که این قضیه به وقوع انجامید هارون به سعی یحییبن خالد به مرتبۀ بلند خلافت رسید و روز دیگر بر برادرش نماز گزارده و او را به خاک سپرده، به بغداد آمد و خاتم خود را به یحیی تسلیم نمود زمام امور مالی و ملکی را در کف کفایت او نهاد و یحیی اعلام عدل و داد افراشته ابواب انعام واحسان بر روی طوایف انسان برگشاد، «زانصاف او گیتی آباد شد* ز لطفش دل مردمان شاد شد۷.
سرانجام وی در سال ١٨٧ در پی قتل برادرش جعفر برمکی، به دستور هارونالرشید به زندان افتاد تا اینکه در سال ١٩٣ در زندان هارون دیده از جهان فروبست روایت دیگر این است که هارون که مردی مستبد و متعصب بود از اقتدار فوقالعادۀ برامکه و میل باطنی ایشان به علویان و شعوبیه و زنادقه در وحشت افتاد و مصمم شد که ریشه آن طایفه را از بیخ برکند"