خلاصه ماشینی:
"نمیدانم سخن گفتن انبوه و بدون فکر از سینما، چه نسبتی با فاصلههایی دارد که در تجربههای فکری میافتد؟ و آیا میشود هردوی اینها را از نشانههای گسست فکری دوران ما دانست؟ اما اطمینان دارم، سینما با بیتوجهی به گذشته و گسستن از آنچه پیشتر از ما بوده و تجربه شده، ادامه نمییابد و راهی به تحول نمییابد.
در بخشی از این پرونده آقای حسن عباسی در مذمت نقد فرم و تکنیک فیلم، آن را «روش مبتذل و ژورنالیستی جاری در مواجهه با آثار هنری» خوانده و ادعا کردهاند جریان نقد محتوایی، که با سید مرتضی آوینی در متن هنر انقلاب اسلامی شکل گرفته، پس از ایشان با تلاشهای آقایان طالبزاده، بلخاری و شاهحسینی به یک جریان تبدیل شده است!
و در ادامه توضیح میدهد که اگرچه در سینما مضمون و تکنیک با هم است و ظرف و مظروف و یا قالب و محتوا مثل همهی هنرهای دیگر در مرحلهی خلق یا تولید، باید توأما ظاهر شوند، ولی برای رشد و اعتلای سینما، نقد تکنیکی لازم است، نه نقد مضمون."