خلاصه ماشینی:
"بنویسید رمان، بخوانید روایت زندگی گفتوگو با علی خلیلی دربارهی شخصیت سید محمود قادری گلابدرهای بسیاری از بحثهایی که در رابطه با محمود گلابدرهای در این چند روز بعد از وفاتش ایراد شده، چه توسط دوستانش و چه توسط برخی هنرمندان و نویسندگان، بیانصافی بوده است؛ یعنی برخورد خاصی با گلابدرهای داشتهاند اما اینها همهاش نبوده است.
یکبار محمود گفته بود کلماتی که مینویسم آیه است؛ به من وحی میشود؛ نهاینکه ادعای پیغمبری داشته باشد؛ خود نویسنده اینگونه است که تا الهام نشود، نمیتواند بنویسد؛ لذا میگوید آیه.
چند روز پیش وسایل منزل محمود، یعنی دنیایی را که ابزارش بود و اموراتش را میگذراند جمع میکردم؛ تمام زندگیش شد دو پلاستیک بزرگ و یک پتوی سربازی؛ این یعنی کسی که «لحظههای انقلاب» را نوشت، از قبلش مزایایی نگرفت؛ سفارشی ننوشت؛ خودش نوشت؛ با دلش نوشت.
اگر محمود با کسی درگیر میشود، نه بهخاطر این است که عصبی و پرخاشجو است، بلکه در او چیزی میبیند که نباید در آن جایگاه باشد."