خلاصه ماشینی:
به این معنا نظریه همواره استوار بر یک نحو تعقل خاص است که مبتنی بر این تعقل، فرایند شناخت و شناسایی شکل میگیرد و بسته به سنخ این عقلانیت، ملاک و مناط شناخت و نیز راه و روش آن تفاوت میپذیرد.
اما عقلانیت نه تنها عنصر قوامبخش نظریه است، بلکه پیوند دهنده و تغذیهکنندهی هر نظریه از تفکری خاص نیز میباشد.
البته این موضع صرفا در ساحتی معرفتشناسانه اتخاذ گردیده است و زبان رسایی، برای بیان ماهیت تفکر نیست؛ چرا که تفکر، هوایی است که نفس کشیدن در آن امکان مییابد و نظریه نه فقط بهلحاظ معرفتشناسانه که به جهت هستیشناسانه مولود و زادئیدهی تفکر است.
اما در همان موضع معرفتشناسانه آنچه مهم است و غفلت از آن شاید اسباب برداشت ناصوابی از نکتهی فوق گردد، این است که علیرغم وجود و حضور عقلورزیهای متفاوت و گاه متخالف در نظریات، وجوه اشتراکی نیز باقی میماند که پیوند دهندهی این انواع تعقل در سطحی بنیادیتر است.