خلاصه ماشینی:
"دولت جدید سیستمسازی میکند تا کلیتی که بهخاطر حضور سوژهها از میان رفته است، دوباره بازسازی کند؛ به بیان بهتر، نظم دنیای سنت از میان میرود و دولت اولین متولی ایجاد نظم جدید میشود؛ اما درک مدرن از کلیت، درکی تحلیلی است.
لذا برای مدیریت کل، باید بخشهای مختلف (وزارتخانهها) ایجاد کرد؛ مثلا یک بخش هم متولی فرهنگ و هنر میشود تا کلیت را در این بخش جاری کند.
اکنون در برابر سیاست مدرن چه چیزی میتوان گفت؟ سیاستمدار بزرگ، فیلسوف بزرگ و یا هنرمند بزرگ افق عالم و امکانهای جدید را میگشایند.
اما یک تفسیر مبتنی بر مدیریت استراتژیک از ولایت فقیه (اوامر ولی را بهمثابه استراتژی در نظر میگیرد و این استراتژیها را برای تحقق تا سطح برنامهریزی عملیاتی در تمام دستگاهها تداوم میبخشد) و یک (چندین) دستگاه اداری بوروکراتیک (که از الزامات دولت مدرن در عصر مدرن است) متولی حوزهی فرهنگ میشوند."