خلاصه ماشینی:
"چگونه حکومتها امکان یافتند که در ادارهی کشور ورود کنند؟ شکلگیری حوزهای مانند اقتصاد چه سیری را طی کرده است؟ دانشهایی مانند اقتصاد سیاسی، جغرافیای انسانی و آمار، چرا به وجود آمده و چگونه به دولتها در حکومترانی کمک کردند؟ سیر تطور شکلگیری علوم اجتماعی در چه نسبتی با تاریخ غربی بوده است؟ علوم اجتماعی غربی اکنون در چه وضع تاریخی به سر میبرد؟ آیا علوم اجتماعی غربی که روزی درصدد طراحی برنامههای توسعه همهجانبه بود، امروز هم همان ادعا را دارد؟ علوم اجتماعی در دورهی کنونی، چه نقشی در روند توسعهی کشورها برعهده دارد؟ آیا برنامهریزی از تعدادی تکنیک تشکیل شده که در هر کشوری قابل استفاده است؟ شرایط انتقال دانش برنامهریزی چیست و در کشورهای غیرغربی چه استفادهای دارد و چگونه باید از آن استفاده کرد تا کارکرد خود را در این کشورها نیز داشته باشد؟ اینکه ما از اقتصاددانان، طراحی برنامههای توسعه میخواهیم و از برنامهریزان فرهنگی، سند مهندسی فرهنگی طلب میکنیم، نشان از پیشفرض گرفتن چه نوع نسبتی بین علم و توسعه در کشور دارد؟ آیا نسبتهای دیگری بین علم و توسعه وجود دارد؟ آیا راه توسعه با برنامهریزی پیموده میشود؟ دانشمندان علوم اجتماعی برای پژوهش، باید طرحی از آینده در نظر داشته باشند؛ و این یعنی باید یک سیاست را نفی و سیاست سیاست دیگری را اثبات کنند."