خلاصه ماشینی:
"در این جهان ارزشهایی که تولید معنا میکردند، قدرت خویش را از دست دادهاند و اگر فکر میکنیم که هنوز چیزهایی هستند که برای جهانمان شرط میگذارند، به آن جهت میدهند و بنابراین تولید معنا میکنند، نفهمیدهایم که این شرطگذاری و جهتدهی باز در درون همین زمانه ممکن شده است.
آیا میتوان، در این زمانه، از خوب و بد افعال آدمیان سخن گفت و یا کسی را مقصر دانست؟ مثلا شیوهی رفتار فردی را در خوردن، پوشیدن و سخن گفتن بد و قبیح دانست و او را مقصر ناراحتی فرد دیگری به شمار آورد؟ قضاوت کردن این فرد چگونه ممکن میشود؟ ما در زمانهای که در آن وضع آدمی آزادی است، چگونه میتوانیم قضاوت کنیم؟ به نظر میرسد، آنچه باید اینجا بگوییم، پیش از این خود را آشکار کرده است.
هرمنوتیک رنج، متعلق به زمانهی نیهیلیسم است، متعلق به زمانهای است که در همهچیز نیستی حضور دارد و انسان درک میکند که نباید به دنبال چیزی در بیرون از مرزهای آزادی خود باشد."