خلاصه ماشینی:
"مقولات فلسفه، جهانبینی، ایدئولوژی در اینکه تفاوت فلسفه و ایدئولوژی در چیست و چگونه فلسفه رنگ و صورت ایدئولوژی بهخود میگیرد، بحثهای فراونی شده است اما نسبت میان فلسفه، جهانبینی و ایدئولوژی کمتر مورد تأمل واقع شده است. تفاوت فلسفه، جهانبینی و ایدئولوژی را در تفاوت موضوع آنها باید جستوجو کرد و یا اینکه تفاوتشان به نحوهی پرداخت آنها به موضوع برمیگردد؟ جهانبینی اولین بار توسط چه کسانی و برای چه منظوری مطرح شد؟ آیا همواره یکچیز از جهانبینی مدنظر همه بوده است و یا معانی مختلفی از آن مراد شده است؟ آیا ساخت جهانبینی، وظیفهی فلسفه است؟ نسبت فلسفه جدید با جهانبینی چیست؟ آیا فلسفه جدید به جهانبینی مبدل نشده است؟ فلسفهورزی و تمیز آن از جهانبینی در این زمانه چگونه ممکن میشود؟ تفکر مبتنی بر جهانبینی چه آیندهای را برای تفکر و فلسفه رقم خواهد زد و این تفکر از اساس چه افقی دارد؟ آیا گریزی از معنایی که در جهانبینی حاکم پرورانده میگردد، وجود دارد؟ آیا راهی به دیدار وجود، میتوان متصور گردید؟"