خلاصه ماشینی:
"مقولات: غایتانگاری بشریت اکنون به گونهای تاریخ را مینگرد که گویی همیشه برای آن غایتی متصور بوده است، و به معنایی همیشه به فکر آیندهی خویش بوده است، آیا چنین است؟ آیا در همهی نگاههای به تاریخ غایت معنا داشته و یا دارد؟ آیا معنای آن واحد بوده است؟ آیا همهی نگاههای به آینده، غایتگرایی است؟ غایت تاریخ به چه معناست و چه جوابهایی برای آن وجود دارد؟ آیا آنچه که در دیدگاههای دینی معادگرایانه، تحت عنوان فرجام انسان گفتهاند از یهودیت و مسیحیت تا اسلام و یا دیگاههای غیردینی گذشتگان، میتواند با غایتی که فیلسوفان جدید گفتهاند، یکی باشد؟ آیا میتوان گفت غایتگرایی مقولهای دینی است؟ بهتر است برای معرفت به این موضوع، به بیان چیستی اسکاتولوژی و تلولوژی و عقبهی آنها بپردازیم و شرایط طرح آنها را ببینیم، آنگاه است که میتوانیم قضاوت کنیم که غایتانگاری چیست و ما چه برخوردی میبایست با آن داشته باشیم. شاید بهتر باشد که غایتاندیشی را در تاریخ انسانی معنا کنیم و آن را منحصر در این تاریخ بدانیم و از فرجامشناسی، تمییز دهیم. "