خلاصه ماشینی:
"به محض اینکه افرادی با زحمت و صداقت عرق میریختند و آنچه را برای تأمین جوامعشان نیاز بود از زمین بیرون میکشیدند در بعضی از این جوامع یک عده افرادی پیدا شدند که به جای شخم زدن زمین و گذران زندگی با محصولات آن، ترجیح دادند زندگیهاشان را در دستان خود بگیرند و سلامت و آزادی را به خطر بیندازند و به جان کسانی بیفتند که دارایی خود را با درستکاری به دست آورده بودند و ثمرهی زحمتشان را از آنها بربایند.
من نمیگویم هرچه او گفته صادق است و اصلا کسانی که با این شیوه در پی صدق و کذب فلاسفه هستند، شیوهی ناکارآمدی را در فلسفه خواندن انتخاب کردهاند؛ ولی اگر موافقیم فلسفهی او پیشدرآمد فلسفههای بعدی است، میتوانیم به همان نسبت توصیف اخلاقیاش را پیشگویی اخلاقی بدانیم.
از این جمله هستند «خستگی» و «کاهلی» و «بیحوصلگی» به نظر لویناس «خستگی و کاهلی، که هیچ گاه، با تحلیل فلسفی محض و بیگانه با هرگونه دلمشغولی اخلاق بررسی نشدهاند، در نفس وقوعشان مواضعی هستند نسبت به وجود» و ادامه میدهد «مقدم بر حکمی، بیحوصله بودن نسبت به هر چیز و همهکس، کنار گرفتن از وجود است»(ص 37) لویناس ابتدا این مفاهیم را از سیطرهی توصیف فیزیولوژیکی که آنها را به مسائلی فیزیکی تقلیل میدهند بیرون میآورد، و آنگاه آنها را رخدادهایی میداند که در ارتباط میان هستنده و هستی واقع میشوند.
به نزد لویناس احساس، تنها وسیلهی درک چیزها نیست بلکه خود مجرایی است که چیزها را به درون میبرد از این رو چیزها به صورت روشنی و نور به دورن سرریز میشوند؛ لذا ما خود را به عنوان عملی مییابیم که چیزها به دروناش تابیدهاند و آنجا گرد آمدهاند."