چکیده:
انسان دانش خود را از هستی به دو طریق کسب میکند:استنتاج منطقی و تجربه عملی،
وتحقیقتلاشی آگاهانه و سیستماتیک برای دستیابی به حقیقت هستی است.حقیقت هیچگاه
نمیتواند بهطور کامل بیان شود و ما همواره به تقریبی از آن دسترسی
داریم[1].پارادایمها واسطه بین انسان و حقایق هست هستند.انسان به واسطه
پارادایمهاست که جهان را میبیند و آن را برای خود تعریف میکند.پارادایمها مبنای
برداشتها و اقدامهای انسان هستند.در یک فعالیت تحقیقاتی باید قبل از هرچیز، پارادایم مناسب موضوع تحقیق مشخص شود
و بدینوسیله بین مبانی فلسفی و متدولوژی تحقیق، سازگاری ایجاد شود. در غیر
اینصورت(چنانچه موضوع تحقیق در بستر یک رویکرد فلسفی تعریف و کار تحقیق با ابزار
رویکردهای دیگر انجام شود)، تحقیق دچار ناسازگاری 1 خواهد شد.در این مقاله اصول فلسفی و روشهای تحقیق مورد بررسی قرار گرفته
است و طی آن پارادایمهای مختلف تحقیق از دید معرفتشناسی 1 ، هستیشناسی 2 و
همچنین روششناسی 3 ارائه و با یکدیگر مقایسه میشوند.منظور اصلی مقاله این است که
محقق را متوجه مبانی و اصول فلسفی تحقیق ساخته و شناخت عمیقتری از رویکردهای تحقیق
و چگونگی گزینش آنها را فراهم سازد.بدون این شناخت، کار تحقیق ممکن است به یک
فرآیند سطحی و شکلی از به کار گیری ابزار تحقیق تنزل یابد.
خلاصه ماشینی:
"گزینش پاردایم تحقیق هرچند برای تحقیق روشهای متعددی وجود دارد ولی نکته مهم و قابل توجه این است که انتخاب روش تحقیق اغلب اختیاری نیست، ماهیت موضوع تحقیق و شرایط آن، منظور ما از تحقیق و ابعاد آن، درجات آزادی در مداخله و کنترل عوامل مؤثر بر پدیده موضوعات مهمی هستند که پارادایم، استراتژی و روش تحقیق مناسب را مشخص و تعیین میکنند.
ولی آیا همواره خصوصیات یک سیستم واقعی خارج از ذهن(بهطور مثال یک پدیده)با جمع خصوصیات اجزای آن قابل توضیح است؟آیا میتوان خصوصیات اندام یک انسان را از طریق تشریح سلولهای بدن توضیح داد و یا نظریات روانشناسی اجتماعی را از طریق تلفیق نظریات روانشناسی فردی به دست آورد؟آیا میتوان شناخت اجزاء مرتبط با موضوع تحقیق، بدون در نظر گرفتن ارتباط و تأثیرگذاری متقابل آنها با اجزاء خارج از موضوع تحقیق را شناختی درست و معتبر شمرد؟آیا تغییر ابعاد پدیده 1 خصوصیات و بعضا ماهیت آنرا متفاوت نمیسازد؟هرچند شیوه نگرش جزءنگری به موضوع تحقیق سبب ساده شدن دستگاه مطالعاتی و شناخت دقیق اجزاء پدیده میشود ولی این امر در پدیدههای پیچیده، جایی که عوامل متعددی از حوزه شناختشناسی(علوم)با روابط متقابل، ساختار پدیده را تشکیل میدهد امکانپذیر نیست.
پارادایم فنومنولوژی و روشهای تحقیق کیفی به محقق کمک میکند تا پدیده را به صورت یک کل(شامل مسائل اجتماعی آن)مورد مطالعه قرار داده و با درک و فرموله کردن ایدهها و مفاهیم نهفته در آن نسبت به رفتار پدیده(در زمینه مربوطه)شناخت حاصل نماید."