خلاصه ماشینی:
"اگر به عقبتر بازگردیم، در عصر صفویه (همزمان با رنسانس در اروپا) فصل ایران جدید شروع میشود که در این امر باید به روی کار آمدن اخباریگری توجه نمود، که از مکتب تجربهگرایی یا حسگرایی اروپایی که همان معرفت انتزاعی و سطحی و بدون روش است، تأثیر پذیرفتهاند؛ از ویژگیهای آنها، نگاه سطحی به احادیث است؛ مشابه آنچه که اکنون وهابیت هم وجود دارد؛ یک نوع فاندامنتالیسم یا بنیادگرایی شیعی که در آن انسان مقدم بر متن میشود.
در ایران هم اصول فقهگراها نمایندهی عقلگرایی و مقارن عقلگرایی اروپا هستند و مرحوم محقق بهبهانی (که در واقع اصفهانی است) پرچمدار این حرکت است، گرچه قبل از آن هم این جریان وجود داشته است، ولی از این زمان، شکل مکتب پیدا میکند.
در صورتی که مکتب قم کاملا نیاز به روشمحوری را طرد میکند؛ یعنی از عبدالکریم حائری یزدی شروع میشود و بعد به آیت العظمی بروجردی میرسد که آن را روشمند و تاریخی میکند و امام خمینی (رحمهالله علیه) هم آن را ادامه میدهد.
تمایز تفکر حوزهی قم از نجف این روش و رویکرد در فقه با آیتالله العظمی شیخ عبدالکریم حائری شیرازی و آیت الله العظمی بروجردی و بعد امام و بقیه شاگردانش مثل آیت الله گلپایگانی تداوم پیدا میکند.
باید توجه داشت که این مکتب فقهی که فقه روشمند است، در مقابل اصول فقهی قرار دارد و باعث میشود که فقه ما تبدیل به حکمت شود و مبنای حکومت شود.
رقیب ایشان در این بحث شیخ وحید خراسانی و دیگر اهالی مکتب نجفاند که با تفکر جمهوری اسلامی و ولایت فقیه مشکل دارند و فقه فردی را ترجیح میدهند."