خلاصه ماشینی:
"هنر و ادب که رخصت اهل دل را در سه حال است فنا و سکر و آن دیگر دلال است هر آن کس کو شناسد این سه حالت بداند وضع الفاظ و دلالت تو را گر نیست احوال مواجید مشو کافر ز نادانی به تقلید مجازی نیست احوال حقیقت نه هر کس یابد اسرار طریقت گزاف ای دوست ناید ز اهل تحقیق مر این را کشف باید یا که تصدیق بگفتم وضع الفاظ و معانی تو را سربسته گر خواهی بدانی نظر کن در معانی سوی غایت لوازم را یکایک کن رعایت به وجه خاص از آن تشبیه میکن ز دیگر وجهها تنزیه میکن گلشن راز شیخ محمود شبستری سخن هنر و ادب در جهانی که علم و تکنولوژی توفق دارد آیا جایی برای هنر، هنرمند و آثار هنری وجود دارد؟ آیا هنرمندان و آثار هنری به کاری میآیند یا باید آنها را مانند دیوانگان و بیماران در جایی بیرون از جامعه و به دور از مردمان چون تیمارستان و بیمارستان، به آتلیهها و گالریها فرستاد تا به یکدیگر مشغول باشند؟ ما آنقدر دچار سودای پیشرفت و توسعه هستیم که به هرچه نظر میکنیم در صدد آن برمیآییم که چه نقشی در جهت توسعهیافتگی ما میتواند داشته باشد."