خلاصه ماشینی:
"مسئلهی مورد چالش فوکو با تاریخنگاران سنتی این است که با قرار دادن رویدادها در یک توالی هدفمند و سیر علی، اکنون را تنها وضعیت ممکن نشان میدهند و با این کار، ایدهی کلی و چشمانداز خود را در نگارش رویدادها، پنهان میکنند.
در دیدگاه نیچهای از آنجا که هیچ امر بیزمان و ثابتی وجود ندارد، همهچیز در تاریخ و زمان معنا پیدا میکند و هستی، چیزی نیست جز «تاریخ هستی».
«شوند» بیوقفهی نیروها به جهانهای موجود شکل میدهد و در نتیجه تاریخنگاری این «شوند»، همان هستیشناسی است و هر عقیدهای دربارهی هستی در واقع عقیدهای در باب تاریخ است.
برای فهم بهتر تاریخ یا گذشته از دیدگاه فوکو، باید به خصوصیات «تاریخ واقعی» (تاریخی که نیچه آن را در برابر تاریخ سنتی و متافیزیکی قرار میدهد) آنگونه که فوکو آن را درک و تفسیر میکند، پرداخت.
نتیجهای که فوکو از این مسئله میگیرد، نقشی اساسی در دیدگاه او به تاریخ ایفا میکند: اگر هر رویداد مبتنی بر پیشامد و صورتبندیشده توسط آن است، پس هر رویدادی یکتا و تکین است و ارتباطی به رویدادها و پدیدههای دیگر ندارد.
در نتیجه این نیروها هستند که دیدگاه و چشمانداز تاریخنگار را تعیین میکنند و تاریخنگار از زاویهای خاص و یکه، زاویهای که منحصر به خود و مکانی است که در آن قرار گرفته، تاریخ را مینگرد و مینویسد.
او با تحلیل و تفسیر هر پدیده یا رویداد کنونی و کشف نیروهایی که در طول تاریخ آن را ساخته و به آن معنا دادهاند، محدودیت و ضرورت آن پدیده را که ناشی از پیوستگی آن است، به بستری برای تحقق امکانات و نهفتگیهای تازه تبدیل میکند."