خلاصه ماشینی:
"حال میتوان پرسید جریانهای مختلف فکری و سیاسی چه صورتبندیهای نظریای دربارهی نسبت حکومت و مردم (و نسبت اسلامیت و جمهوریت نظام) تاکنون ارائه دادهاند؟ در این نظرات، مسئلهی نسبت و رابطهی این دو، چگونه طرح شده و پارادوکسهای احتمالی چگونه صورتبندی و رفع شده است؟ در این نظرات، فرد و مردم و دولت و حکومت چگونه درنظر آورده شده و چه تبعاتی بر آن مترتب است؟ اختلافات این نظرات، در چه زمینههای نظری و عملی ریشه داشته است؟ نظام جمهوری اسلامی، چگونه دولت مدرن و سوژهی فردی را در خود جای داده که حاصل آن در طی سی سال، به بسط انقلاب اسلامی منجر شده است؟ ولایتفقیه -که الگویی حکومتی متعلق به دورهی پیشامدرن است- چگونه رهبری خود را از طریق دولت -که ساختاری مدرن است- جاری میسازد؟ انتخابات که در غرب مجرای بروز اهوای سوژههای خودبنیاد است، چگونه در نظام جمهوری اسلامی در خدمت بسط نظام اسلامی قرار گرفته است؟ در جمهوری اسلامی، سیاست دینی به چه معنا بوده و چگونه اعمال میشود؟ اکثر بحثهایی که دربارهی مردمسالاری اسلامی مطرح میشوند، به دفاع نظری از آن محدود شده و گویی آن را شیوهی ادارهی امورات عمومی کشور و راهی برای تنظیم بیضرر قدرت میدانند."