خلاصه ماشینی:
"حتی دوست رؤیا (ویشکا آسایش) نیز ناگهان از زنی که از شوهر سابقش متنفر است، تغییر حالت داده و در پاسخ به رویا از زندگی جدیدش با او ابراز رضایت میکند و کسی نیست از کارگردان بپرسد که چرا این همه باید بدون دلیل اتفاق بیافتد؟ دیگر اجازه بدهید مته به خشخاش نگذاریم و از کارگردان نخواهیم برایمان توضیح دهد که چرا یک دندانپزشک که برای خوشگذرانی به لندن سفر میکند باید در زیرزمین یک خانه اجارهنشین باشد؟ تکلیف فیلم با هیچکدام از کاراکترها روشن نیست و این روشن نبودن موجب میشود ما نفهمیم که چرا رؤیا ظرف چند روز با پسری که از ناکجاآباد سر و کله اش پیدا شده این اندازه صمیمی میشود و حتا به او علاقه پیدا میکند؟ چرا جوانک باید روی زن شوهرداری که چندین سال از خودش بزرگتر است حسابی باز کند؟ چرا رویا آنقدر در برابر خیانت همسرش خونسرد است؟ مسئله البته در خونسردی او نیست، چرا که میتوان خونسرد بودن رؤیا را طبیعی نشان داد و دلایلی برای این خونسردی دست و پا کرد، مشکل در باورپذیر نبودن این خونسردی نهفته است!"