چکیده:
پدیدارشناسی دین، بویژه در قرن بیستم، به عنوان روش یا رهیافتی در دین پژوهی، همچون یک روش تکمیلی برای تاریخ ادیان بهکار گرفته شد تا در ورای پدیدارهای متکثر تاریخی ادیان، «ذات»ی واحد را صورت بندی و کشف نماید. از سوی دیگر، به اقتضای پایندی به «مبانی» روشی که عمدتا از پدیدارشناسی ادموند هوسرل متأثر بوده است، «واقعیت» دین را نوعی واقعیت بینالاذهانی قلمداد میکند که شباهت این واقعیت، با «واقعیت» دین که الاهیات یا کلام سنتی بدان قائل است، صرفا اشتراک لفظ بوده، لذا تمایز ماهوی دارند. در این مقاله، با بررسی پدیدارشناسی هوسرل و بیان تمایزات و تشابهات آن با پدیدارشناسی دین، کوشیدهایم تا اولا تمایز میان «ذات» و «واقعیت» دین در پدیدارشناسی دین و ثانیا تمایز «واقعیت» دین در پدیدارشناسی و «واقعیت» دین در الاهیات سنتی را تبیین نماییم. در بخش نتیجهگیری به این نکته اشاره شده است که عدم توجه به این تمایز مهم، سبب ناکامی در پژوهشهای دینی، از جمله پژوهشهای پدیدارشناختی خواهد شد.
خلاصه ماشینی:
"اکنون این پرسش مطرح میشود که رسیدن به واقعیت، از درون پدیدارهای محض آگاهی سوژه، چگونه میسر میشود؟ در Cogito Ego Consciousness is always consciousness of … Ideas Pertaining to a Pure Phenomenology and to a Phenomenological Philosophy,1952 Noesis Noema Bracketing Horizon Epoche Natural Attitude Phenomenalism واقع، اگر هوسرل قصد گرفتار شدن در شکاکیت هیومی و ماندن در انطباعات حسی صرف را ندارد، چگونه به ذات یا واقعیت که تاکنون تعلیق شده است، دست مییابد؟ هوسرل، با وضع مفهوم «تأویل»[5] و تشریح مراحل آن، روش پدیدارشناسی خود را تشریح میکند.
بنابراین، ما با سه مسأله روبه رو هستیم: اول، «ذات» پدیدارهای دینی که در روش پدیدار شناختی، اساسا هیچ نسبتی با هیچ معنایی از «واقعیت» دین ندارد، بلکه صرفا حاصل تأملات پدیدار شناختی ماهوی سوژه برای دستیابی به وحدتی اولیه در پدیدارهای دینی است؛ دوم، «واقعیت» حاصل از تأملات پدیدار شناختی دین، واقعیتی بینالاذهانی و به تعبیر فلسفی، اعتباری و حاصل همدلی میان پژوهشگران دینی است و سوم، این واقعیت، با واقعیتی که در پژوهشهای کلامی و الاهیاتی از آن با عنوان واقعیت دین یا «گوهر دین» یاد میشود، متمایز است.
کافی است در این پرسش تأمل نماییم که اگر واقعیت بینالاذهانی دین که متأثر از تعلقات دینپژوه است، با واقعیت نفسالامری دین که از تمامی این تعلقات مبرا دانسته میشود، یکی انگاشته شود، آیا ملاک صدق/کذب یا تعیین میزان اعتباری برای پژوهشهای دینی، از جمله پژوهشهای پدیدار شناختی باقی میماند؟ پی نوشت ها 1- توجه جدید به الاهیات و تفسیر دینی از جهان، که از درون جهان مدرن برآمده، چنانکه در مورد روش پدیدارشناسی نیز صادق است، دقیقا ناظر به معنا و مفهوم سنتی الاهیات یا ادیان شرقی از جمله اسلام نیست (رک."