چکیده:
این نوشتار عهده دارتبیین دامنـه و نحـوة تـاثیرافکـار ابـن سـینا بـر یکـی از پرمناقشه ترین موضوعات فلسفی قرون وسـطای مسـیحی و مشخصـا تفکـر مدرسی، یعنی مبحث «کلیات »وبه تبع آن ، «اصل فردیـت »بـا نظـر بـه آرای فیلسوف و متکلم اسکاتلندی مدرسی،یوهـانس دنـس اسـکوتوس (١٢٦٦- ١٣٠٨م )است . بحث ازکلیات و اقسام سه گانه آن ،به ویـژه «کلـی طبیعـی» و وجود یا عدم آن در عالم خارج ونیزبه تبـع آن ، اصـل فردیـت ،یعنـی مبـدo اشیای خارجی جزئی، از مباحث بسیارمهم و تعیـین کننـده ای اسـت کـه در دورة تفکر مدرسی غرب یکسره تحت تـاثیرابـن سـیناآغـازمـیشـود و بـه مناقشات دامنه داری درمیان فلاسفه ومتالهان مسیحی میانجامد.اسـکوتوس از میان آثار ابن سینا مشخصا کتاب «الشفاء»را که در قرن دوازدهم میلادی به زبان لاتین ترجمه شد، مطالعه کرده است . وی همانند متفکران مدرسی پـیش از خود به تفصیل به مبحث کلیات پرداختـه اسـت ؛ لکـن دیـدگاه وی کـاملا تحت تاثیرابن سینا و برگرفته از آرای اوست . او در نحوة طرح مسئلهکلیات ، اقسام سه گانه کلی،به ویژه بحث از«کلی طبیعی»، وجود خارجی آن و نحـوةاین وجود مستقیما از آرای ابن سینا بهره میگیـرد؛ اگرچـه دربـارة چگـونگیوحدت کلی طبیعی در عالم خارج اندکی از دیدگاه وی فاصله مـیگیـرد. او همچنین در رد مثل افلاطونی کاملا تحت تاثیرابن سیناست .وی در بحـث از اصل فردیت نیز اگرچه در طرح این بحث ، همانند دیگـر متفکـران مدرسـی متاثراز ابن سیناست ، لکـن تبیـین وی کـاملا نوآورانـه و یکسـره مسـتقل از دیدگاه ابن سینا میباشد: او با معرفی «این بودن » (Haecaitas)به عنوان اصل فردیت ، از ابن سینا که «خواص و اعراض شخصی» را عامل فردیت میدانـد، دور میشود.
خلاصه ماشینی:
باید توجه داشت که اصل فردیت نیز دارای جایگاه ویـژه ای اسـت ؛ چـه نتیجـه و فـرع بحث از کلیات است ؛ بدین معنا که از آنجاکه طبیعت کلی اگرفی نفسه لحاظ شود، جزئـی و منفرد نیست ، پس باید عاملی وجود داشته باشد تا آن را جزئی و فردی سـازد و بـدین سـان اشیای واقعی در عالم خارج موجود شـوند.
بدین سان دربارة وجود ذهنی کلی طبیعی ، ابهامی وجـود نـدارد؛ اما دربارة وجود خارجی کلی طبیعی باید نکتۀ زیر را مورد توجه قرار داد تـا ابهـام از میـان رود: قائلین به وجود کلی طبیعی توضیح داده اند که منظور از وجود آن در خارج این نیست کـه به وصف کلیت در خارج تحقق یابد [زیرا هیچ موجود خارجی به وصف کلیت نمی توانـد در خارج تحقق یابد]، بلکه منظور این است که در خارج ، امری مشترک بین افراد موجـود است که عینا در ذهن هم تحقق می یابد و در آنجاست که متصـف بـه کلیـت مـی شـود ...
وی سپس کلی طبیعی دیگری -مانند انسانیت -را مورد بحث قـرار داده ، نحوة فردیت آن را از طریق اعراض شخصی تبیین و یک انسان واقعی و جزئـی را مجمـوع طبیعت مشترک اوو دیگران و عامل فردیت او-یعنی اعراض شخصی او-معرفی می کند: انسانیت برای اینکه غیر شود [مثلا انسانیت زید یا انسانیت عمرو شود]، نـاگزیر اسـت بـه واسطه اعراضی که با آن همراه میشود [چنین یا چنان شود]؛ زیرا انسانیت البته جز با ایـن اعراض موجود نمیشود.