چکیده:
برخی از مهم ترین نظریات معناداری واژگان زبانی که در مغرب زمین بدان پرداخته میشود عبارت اند از: الف ) نظریه وصفی معنا؛ب ) نظریه ارجاعی معنا؛ج ) نظریه کاربردی معنا.گرچه این بحث به شکلی که در غرب مطرح است ، در آثار فلاسفه مسلمان مطرح نبوده است ؛اماسعی میشود نظریه معنای علامه طباطبایی (ره )به زبان فلاسفه غرب مطرح گردد تا امکان مقایسه دیدگاه علامه با دیدگاه ایشان فراهم تر گردد. نظریه معنا نزد علامه ،در معرفت حضوری و ماهیات (یک دسته از معارف حصولی) با نظریه ارجاعی معنا تطبیق دارد؛زیرا در این دو ناحیه معرفت ، فاعل شناسا به نحوی به مدلول خارجی مفاهیم بدون واسطه گری وصفی، دسترسی دارد و در اعتباریات پیش ازاجتماع ، نظریه وصفی معناو برای اعتباریات بعداز اجتماع ، نظریه کاربردی معنا،با نظریه علامه تطبیق بیشتری دارد.
خلاصه ماشینی:
نظریه معنا نزد علامه ،در معرفت حضوری و ماهیات (یک دسته از معارف حصولی) با نظریه ارجاعی معنا تطبیق دارد؛زیرا در این دو ناحیه معرفت ، فاعل شناسا به نحوی به مدلول خارجی مفاهیم بدون واسطه گری وصفی، دسترسی دارد و در اعتباریات پیش ازاجتماع ، نظریه وصفی معناو برای اعتباریات بعداز *استادیارو عضو هیئت علمی گروه فلسفه علم ، دانشگاه صنعتی امیرکبیر.
وجود دارد؟ دسته دوم ،شک گرایی معرفت شناختی: آیا فاعل شناسامی تواند به شناختی که به نحوی از جهان خارج حکایت کند، دست یابد؟ دسته سوم ،شک گرایی معناشناختی: آیا واژگان زبانی قابلیت انتقال معرفت وشناخت حاکی از واقع را دارند؟ اگرچه می توان برای هر یک از صورت های شک گرایی، فلسفه ها یا فیلسوفانی را در طول تاریخ تفکر یافت ،ولی بسیار جالب است که گرگیاس سوفسطایی، به هر سه صورت شک گرایی توجه داشته و آن رابه وضوح ابرازمی دارد.
البته اگر مبانی متافیزیکی و معرفت شناختی علامه برای ما پذیرفته شده باشد، این نظریۀمشکل پذیرش واقع گرایی خام -در مورد واژگان مشاهده ای -نزدکریپکی را منحل خواهد کرد؛ زیرا با این بیان از علم حضوری، فاعل شناسا همواره بدون واسطه گری اوصاف یا صورت ذهنی ،به مدلول دسترسی داشته و معنا در همان ارجاع به مدلول تخلیه می شود.