خلاصه ماشینی:
"کیان نیز در دیدههای خود از خانهء این خواهر و برادر پیر،تصویر مشهور و ظاهرا منحصر به فرد زرتشت است: «تصویر قاب شدهء بیضی شکل مردی بود که گیسویی بلند و ریشی انبوه داشت.
از آن سو،کیان تا(به تصویر صفحه مراجعه شود) قبل از برکندن از بدخش و آمدن به سالیان سفلا، اراداتی بیچون و چرا نسبت به نیایش داشته است: از نیای کیان دفتری حاوی یادداشتهای او،به پدربزرگ کیان، سپس پدرش و سرانجام به خود او رسیده،که در برههای،مونس خلوت و تنهایی و تنها راهنمای عمل و زندگی او بوده است: «آن دفتر برایش چیزی گرانبها بود.
در این داستان نیز خاور و میکال و چند تن دیگر از نزدیکان او،به دستور جریر دربارهء اسرار اعداد و حروف،یا آنچه که از زبان یوسف در مورد قدرت و اهمیت تأویل و تعبیر انسانی بیان میشود،عینا نظرهای حروفیه در این زمینههاست: «یوسف گفت در بدخش که بوده،هفتهای یک شب به محفل میکال و بیبی خاور میرفته است.
تأکید نویسنده بر زادگاه و محل مرگ این جریان نیز از بار معنایی خاصی برخوردار است:کیان در بدخش(وطن اعتقادی کیش زرتشت)به دنیا میآید،به محال شارستان(بخشی که در زمان جوانی او تحت سلطهء جریر زمرموتیانی درآمده است)میآید،و سرانجام در خانهء پیر پارهدوز (زرتشتی)که او را به خود پناه داده است،به دست عمال و پیروان جریر کشته میشود.
با این ترتیب،ازدواج خاور با جریر،میتواند نوعی نظرهسازی نمادین-البته ضعیف و نارسا-با آن ازدواج مفروض،و جریر در زمان زندگی در بدخش و در کنار خاور،(به تصویر صفحه مراجعه شود) همان صورت تلطیف شدهء اسلام اولیه باشد."