چکیده:
فضا بستری است که فعالیتها و رفتارهای انسانی در آن شکل میگیرد و روابط اجتماعی و فرهنگی انسانها با یکدیگر در این عرصه اتفاق میافتد بنابراین همچون ساختاری است که میتواند در کنار مجموعهای از قابلیتها, محدودیتهایی هم برای کنشگران فراهم آورد. جبرگرایان محیطی و طرفداران رویکرد جبریت معماری معتقدند هرنوع تغییر در محیط به تغییر در رفتار اجتماعی منجر میشود درواقع ساختارهای محیطی چه محیط ساخته شده و چه محیط زمینی تعیین کننده اصلی کنش انسان هستند به تعبیر آلتمن محیط سکونتگاه در شکلگیری ارتباط افراد و هنجارهای ناشی از آن تاثیر دارد از این جهت توجه به رویکردهای انسان گرا در معماری سکونتگاههای جمعی یک ضرورت حیاتی است چرا که توجه به چنین زیرساختهایی میتواند زمینهساز ارتباط و پیوند ساکنان، تقویت حس تعلق و تعهد اجتماعی, اعتماد متقابل، پایبندی به هنجارها و موازین اخلاقی و در یک کلام سرمایه اجتماعی اجتماعی باشد منظور از سرمایه اجتماعی سرمایه و منابعی است که افراد و گروهها از طریق پیوند با یکدیگر میتوانند بدست آورند به تعبیر دیگرسرمایه اجتماعی امر رابطهای بوده و در شبکه روابط اجتماعی و تعامل بین افراد شکل میگیرد و به تعبیر پورتز , سرمایه اجتماعی در درون ساختار روابط افراد یافت میشود. برای برخورداری از سرمایه اجتماعی, فرد بایستی با دیگران رابطه داشته باشد و در واقع همین دیگران هستند که منبع واقعی برخورداری فرد از مزایا و امتیازات میباشند. با توجه به عنصر رابطه ( تعامل اجتماعی ) به عنوان هسته اصلی سرمایه اجتماعی , شکل و قالب طراحی فضای مسکونی میتواند بستر لازم برای یرقراری رابطه بین افراد نقش مهمی ایفا کند. نوشتار حاضر با این رویکرد به بررسی رابطهی بین معماری مجتمعهای آپارتمانی و سرمایه اجتماعی میپردازد. تحقیق به مطالعه رابطه معماری مجتمعهای آپارتمانی با سرمایه اجتماعی میپردازد. تحقیق از نوع علی- همبستگی بوده و در شهر اردبیل به بررسی دیدگاه ساکنین در خصوص کیفیت معماری مجتمعهای مسکونی میپردازد جامعه آماری کلیه ساکنین واحدهای آپارتمانی سه واحد و بیشتر میباشد (120000)که از بین آنها390 نفر به طور تصادفی مورد مصاحبه و پرسشگری قرار گرفتند یافتهها نشان میدهند که: کیفیت طراحی واحدهای همسایگی/کیفیت طراحی طبقات مجتمع/تعداد طبقات واحدها/ معماری و طراحی مجتمع/فضاهای عمومی و مشترک مجتمع/احساس امنیت در مجتمع آپارتمانی بر سرمایه اجتماعی تاثیر معناداری دارند. تاثیرکیفیت استقرار واحدهای مجتمعهای بر سرمایه اجتماعی ساکنین تایید نشد.
خلاصه ماشینی:
"ملاحظات نظری امروزه در کشور ساخت و سازهای شهری با تولیت و مدیریت موازی چندین سازمان و نهاد دولتی و غیر دولتی انجام میگیرد مانند سازمان مسکن و شهرسازی، تعاونیهای مسکن ادارات، سازمان عمران شهری وابسته به استانداریها، نظام مهندسی و چندین نهاد و سازمان دیگر و بالطبع موازی کاری این سازمانها از یکسو و عدم شفافیت و به روز نبودن آیین نامههای اجرایی و دستورالعملهای ساخت و ساز مسکن عمومی (مجتمعهای شهری) از سوی دیگر مجموعا شرایطی را پدید آورده است که این بخش با مسائل و تنگناهای عدیده ای مواجه باشد نگاهی به محتوای دستورالعملها و آیین نامههای ابلاغی وزات مسکن و شهرسازی حاکی از آن است که در آیین نامه و دستورالعملهایهای مزبور چندان عنایتی به زیرساختهای سرمایه اجتماعی نشده است، نیم نگاهی به دستورالعملها و سیاستهای ابلاغی دولت به سازمانهای نظام مهندسی استانها، سازمان مسکن و شهرسازی به عنوان متولی رسمی و قانونی ساخت و سازهای شهری، دفاتر فنی - مهندسی و عمران مستقر در استانداریها همچنین نحوه بررسی و تصویب طرحهای توسعه و عمران محلی، ناحیهای، منطقهای و ملی و مقررات شهرسازی و معماری کشور، اساسنامه سازمان ملی زمین و مسکن ابلاغیه معاون رئیس جمهور دولت دهم در این زمینه، دستورالعمل نحوه عمل ماده12 آئیننامه اجرائی مصوب بهمن ماه 1375 قانون نظام مهندسی و کنترل ساختمان مصوب اسفندماه 1374، آییننامه ماده 27 قانون نظام مهندسی و کنترل ساختمان و غیره این ادعا به راحتی قابل اثبات است، هم در موارد مذکور و هم در سیاستهای توسعه مسکن شهری ابلاغیه سالهای 1375- 1374توجه به رعایت اصول مهندسی سرمایه اجتماعی، طراحی فضاهای آپارتمانی به شکلی که امکان روابط اجتماعی هنجارمند، تعاملی و مناسبات شبکهای بین ساکنین را قوت ببخشد غایب است گویا این نقصان حاکی از تلاش حسرتوار ایرانی برای دستیابی به مدرنیته ناقص و مخرب و در عین حال فرار از سنت دیرینه و بومی است به معنای دیگر تلاشی است برای ایجاد یک نوع رفاه نسبی و ناقص فراگیر برای تودههای شهری همراه با نوستالژی شبکهها و روابط اجتماعی صمیمانه و پیوندهای سنتی در سبک و سیاق اجتماعات گماینشافتی، اینکه تا چه حد معضلات و آسیبهای موجود در محیطهای آپارتمانی محصول فقدان سرمایه اجتماعی (اعتماد و تعاملات اجتماعی و هنجارهای برخاسته از آن) یا ناشی از سبک معماری و فقدان الگوهای پیوند دهنده طراحی است سوالی است که تحقیق حاضر بر آن است تا با مبانی نظری و پشتوانه تئوریک به صورت میدانی مورد بررسی قرار دهد همچنین محقق بر آن است تا مشخص کند با وجود ضرورت مجتمع سازی، تا چه میزان در ساخت و سازهای مزبور به زمینههای سرمایه اجتماعی (اعتمادسازی از طریق تقویت عرصههای تعامل و ارتباط میان ساکنین) پرداخته میشود؟ آیا اساسا میتوان مجتمعهای آپارتمانی با رویکرد سرمایه اجتماعی طراحی کرد؟ سیمای کلی مجتمعهای آپارتمانی شهر اردبیل از نظر شاخصهای سرمایه اجتماعی چگونه است؟ در صورت امکان چه پیشنهادهایی میتوان به مسئولین و طراحان و بالاخره افراد ذیربط و فعال در این عرصه ارائه داد؟ پیامدهایی فقدان یک چنین تدابیر را شناسایی کرد و در پایان راهکارهای عملی لازم را مطرح نمود."