چکیده:
ونسانبرومر در این بحث، تلاش میکند تا به طرح دیدگاههای مختلف در باب
«امکان سخن گفتن از خدا» بپردازد. او ابتدا به طرح محدودیتهای سخن گفتن از
خدا پرداخته و به سه نوع محدودیت دینی، معرفت شناختی و معنایی اشاره
میکند. او در این بحث به مسئله «تناقض نماهای دینی» پرداخته و دو رهیافت کاملا
متفاوت را در برخورد با این مسئله بیان میکند. در ادامه بحث از تناقض نماها به
موضوع «اختلاف کیفی نامتناهی بین خدا و مخلوقات» پرداخته و ارتباط آن را با
مسئله «امکان سخن گفتن از خدا» بیان میکند. برومر، «زبان اشاری» را به عنوان
یکی از راه حلهای پیشنهادی برای مشکل سخن گفتن از خدا دانسته و به نقد و
بررسی آن میپردازد. «زبان انکشاف»، که مدعی است ما خدا را فقط هنگامی که
خودش را بر ما آشکار میکند، تجربه میکنیم و به میزان همین انکشاف و تجربه و
متناسب با آن میتوانیم درباره او سخن بگوییم، دیدگاه دیگری است که برومر آن را
نقد و بررسی میکند.
برومر در ادامه این بحث به بررسی نظریه تمثیلی توماسآکوینی پرداخته و با
تفکیک تمثیل توصیفی از تمثیل تناسبی، به نقد و بررسی دیدگاه توماس میپردازد.
خلاصه ماشینی:
"بنابراین، نظریه اختلاف کیفی نامتناهی مستلزم این است که همه کلماتی که ما برای سخن گفتن درباره خدا به کار میبریم، از معنایی که آنها برای ما دارند، جدا شوند؛ به طور مثال، هیچ گونه تشابهی در معنا بین کلمه «عشق» در مورد خدا و واژه «عشق» در مورد انسان وجود ندارد.
از یک سو، اگر کلماتی که ما برای سخن گفتن درباره خدا به کار میبریم، (به طور مثال حکمت، قدرت، اقتدار، پادشاه، شبان و مانند آن)، دارای همان معنایی باشند که به هنگام به کار بردن آنها برای سخن گفتن درباره انسانها آن معنا را دارند، این امر مستلزم این است که خدا در خصایص و ویژگیهای خاصی با مخلوقاتش شریک و سهیم باشد.
اگر بخواهیم دقیق باشیم، هنگامی که تمثیل توصیفی را به کار میبریم، ما نیز میگوییم: «سقراط حکیم است» و «خدا علت یا منشأ همه حکمتها است»، بنابراین، خدا به معنایی «اصیل» حکیم است، زیرا او اصل و ریشه همه حکمتهایی است (حکمت به معنای معمول و رایج کلمه) که ما در اشخاص انسانی با آنها مواجه میشویم.
ولی ما نمیدانیم که محتوای این تمثیل چیست، در نتیجه، کرمبی نظریه اختلاف کیفی نامحدود بین انسان و خدا را نفی میکند و معتقد است که در واقع، خصایص مشترکی بین خدا و انسانها وجود دارد، ولی او نیز هم مطلب را بالا ادری گری (=تعطیل) به پایان میرساند، زیرا بر اساس دیدگاه او ما نمیدانیم که این خصایص مشترک کدام خصایص هستند."