خلاصه ماشینی:
خطابه برای گریز از هرج و مرج بکار میرود چون سهیم بودن همۀ اعضای جامعه در ارزشهای حقیقی را ممکن میسازد.
خطابه برای گریز از هرج و مرج بکار میرود چون سهیم بودن همۀ اعضای جامعه در ارزشهای حقیقی را ممکن میسازد.
این دریافت کلی از خطابه دقیقا همان است که از سوی ارسطو مطرح میشود، یعنی خطابهای بر پایۀ استدلالورزی.
با این همه اینجا آن مسئلۀ معروف پدید میآید که به اندازۀ دیگر مسائل در متن آثار ارسطو پژوهشگران را به خود مشغول کرده است: اگر قیاس ضمیر مختص استدلال خطابی است، پس چه چیزی ارسطو را به افزودن، یا ظاهرا افزودن، دو ویژگی دیگر به همان مرتبه سوق میدهد/ میکشاند: اتوس،۱۷ که میتواند تقریبا به «منش»۱۸ یا «خوی اخلاقی»۱۹ ترجمه شود، و پاتوس۲۰، که میتوانیم آن را معادل با «هیجان»۲۱ یا «احساس»۲۲ بدانیم.
مطالعۀ دقیق خطابه کافی است فرد را متقاعد کند که هر سه اینها اجزای سازندۀ استدلالورزی خطابیاند، باز هم ارسطو ظاهرا آنها را در یکی جمع میکند، یعنی قیاس ضمیر.
۲۹ این صرفا یعنی فرد از موردی که در آن نکتهای مثال زده میشود، میتواند استدلال کند برای اینکه نشان دهد همان نکته دربارۀ مورد دیگری به سبب شباهت آن امور صادق است.
تحلیل او نشان میدهد چگونه تمثیل تاریخی وابسته است به توانایی سخنور که شنونده را متوجه نکتهای از واقعیت تاریخی معروفی کرده است، برای اینکه همان نکته را در مورد رویداد حاضر بکار گیرد.
او این کار را با بررسی رابطۀ میان ویژگی استدلالورزی جدلی خطابه و برخی دیدگاههای معاصر دربارۀ تاریخ و تاریخنگاری انجام میدهد.