چکیده:
عقل در معتزله با تعابیری چون علم، منع، فکر، نظر، راه رسیدن به علم و درک واجبات تعریف شده است. ایشان اولین گروه از اهل سنت بودند که از عقل نظری در شناخت دین بهره گرفتند و از طریق عقل عملی بر حسن و قبح افعال استدلال و فعل قبیح را از خدا رد و به انجام تکلیف استدلال کردند. در مدرسۀ امامیۀ بغداد، شیخ مفید و سید مرتضی ، عقل را بر قوهای اطلاق کردهاندکه اقتضای تمییز دارد و شیخ طوسی عقل را مجموعۀ علوم تعریف کرده است. در این مکتب کارکردهای عقل، یعنی نظری و عملی پذیرفته شده است. در زمینۀ رابطۀ عقل و وحی، در حالی که شیخ مفید همچون متکلمان مکتب کوفه و برخلاف معتزله، عقل را نیازمند وحی می داند، سید مرتضی و شیخ طوسی چنین نیاز و وابستگی را قبول ندارند. معتزله و امامیۀ بغداد بحثی در حجیت عقل ارائه نکردهاند و گویا آنرا امری بدیهی پنداشتهاند و در عمل از عقل بهعنوان منبع و ابزار استفاده میکنند.
خلاصه ماشینی:
در مبحث انسان شناسي، با استدلال بر انسان بودن حضرت مسيح ، صـفات الـوهي را از او نفي کرده و برخي تفاوت هاي صفات انساني و الهـي را بيـان کـرده انـد (جـاحظ ، ٢٠٠٢: ٤٥؛ قاضي عبدالجبار، ١٤٢٢الف : ١٦٩؛ قاضي عبدالجبـار، ١٩٦٢-١٩٦٥ب ، ج ٥: ٩٠-١٠٤ و ١٤٦) ايشان عقل انسان را در تحصيل معرفت به تنهايي کافي ندانسته و بيان کرده است که اگر خـدا انسان را به امور خود از طريق امت هاي گذشته و کتاب هاي آسماني آشنا نمي کرد، آن ها به جز اندکي از علم را درک نميکردند و تنها امور کمي را تشخيص مي دادنـد و چـون انسـان هـا از درک مصالح خود عاجزند، خداونـد متعـال پيـامبران را بـراي آگـاهي آن هـا فرسـتاده اسـت (جاحظ ، ٢٠٠٢: ١٣٥-١٤٠)، بنابراين انسان با عقل به تنهايي نميتواند به سعادت نهـايي برسـد و براي تکامل نيازمند وحي است .
١. تعريف عقل شيخ مفيد نظر را اولين چيزي دانسته که خدا بر بندگانش واجب کـرده اسـت و در تعريـف نظر چنين بيان کرده است : «استعمال العقل في الوصول إلي الغائب باعتبار دلالة الحاضر» (مفيـد، ١٤١٣ث : ٢١)، ايشان نظر را به کارگيري عقل در رسيدن به غايب و مجهول مـيدانـد کـه بـه اعتبار دلالت حاضر و معلوم است ؛ در نتيجه نظر به معناي به کارگيري عقل است که مـيتـوان به وسيلۀ آن از معلوم به مجهول رسيد.