چکیده:
چکیده انقلابها و خیزشهای مردم کشورهای خاورمیانه و شمال افریقا، به منزلة یکی از مهمترین رخدادها در ابتدای دهة دوم قرن بیستویکم، توجه صاحبنظران و تحلیلگران امور بینالملل را به خود جلب کرده است. در این میان نظرات متفاوتی پیرامون علل و زمینهها و همچنین ماهیت این رخدادها ارائه شده است. یکی از رهیافتها رخدادهای مذکور را بر پایة طرح خاورمیانة بزرگ تحلیل میکند، اما رویکرد فراگیر مردم و نخبگان کشورهای دستخوش انقلاب در خاورمیانه و شمال افریقا به مبانی ریشههای اسلامی باعث شد تا پدیدة «بیداری اسلامی» با مرکزیت انقلاب اسلامی محور تحلیل شایستهتری نسبت به مفهوم «بهار عربی» با رویکرد دموکراسی مد نظر امریکا قرار گیرد. پرسش مقاله این است که در الگودهی به خیزشهای جدید خاورمیانه مدل انقلاب اسلامی موفق بوده است یا مدل ارائهشدة امریکا؟ فرض مقاله بر آن است که ایالات متحدة امریکا در مدل ارائة خویش با تکیه بر منابع قدرت نرم خود، تحولات سیاسی در شمال افریقا و خاورمیانه را در جهت نیل به لیبرال دموکراسی منطبق بر الگوی امریکایی پیشبینی کرده است، در حالی که در جریان این انقلابها تحولات به سوی «بیداری اسلامی» با الگوی انقلاب اسلامی ایران سوق یافته است. به همین منظور، تفوق الگوی رهبری در انقلاب اسلامی و همچنین نفوذ قدرت نرم جمهوری اسلامی ایران به نسبت امریکا از دلایل تبلور پدیدة بیداری اسلامی در نظر گرفته شده است. چهارچوب تحلیلی و نظری مقاله طبعا بر اساس طرح خاورمیانة بزرگ به منزلة راهنمای سیاست خارجی امریکا در خاورمیانه پس از 11 سپتامبر و ایدة بیداری اسلامی خواهد بود.
خلاصه ماشینی:
پرسش مقاله این است که در الگودهی به خیزش های جدید خاورمیانـه مـدل انقلاب اسلامی موفق بوده است یا مدل ارائه شدة امریکا؟ فرض مقاله بر آن اسـت که ایالات متحدة امریکا در مدل ارائة خویش با تکیه بر منـابع قـدرت نـرم خـود، تحولات سیاسی در شمال افریقا و خاورمیانه را در جهت نیل به لیبرال دموکراسـی منطبق بر الگوی امریکایی پیش بینـی کـرده اسـت ، در حـالی کـه در جریـان ایـن انقلاب ها تحولات به سوی «بیداری اسلامی » با الگوی انقلاب اسلامی ایران سوق یافته است .
اما از نظر طرف داران نظریة بیداری اسلامی ممکن است امریکـایی هـا چنـین تصـوراتی داشته باشند که با انجام تغییراتی جزئی در کشورهای عربی منافع خود را بیشتر تأمین کننـد، اما واردکردن مردم به این معادله برای امریکا هم سخت بوده و سخت است ؛ زیرا هنگامی که مردم این کشورها وارد صحنة فعالیت شوند معلوم نیست به نفع آن هـا رأی بدهنـد و آن هـا می دانند که مردم به نفع آن ها رأی نخواهند داد و تحولات یک سال گذشـته نیـز نشـان داده است که مردم در راستای اهداف امریکا حرکت نکرده اند و به گروه های دیگر رأی داده اند.
در این راستا با اوج گیری انقلاب های جهان عرب ، امریکا بر مبنای این طرح پیش بینی می کـرد که بی شک پس از سقوط دیکتاتوری هـای جهـان عـرب لیبـرال دموکراسـی یگانـه گزینـة جانشین در منظر ملت ها و نخبگان این کشورها خواهد بود، اما موج بیداری اسلامی که در خلال ماه های پس از تحولات سیاسی منطقه رخ داد بار دیگـر اشـراف نداشـتن امریکـا بـر ماهیت و هویت اسلامی در خاورمیانه را هویدا کرد.