چکیده:
این واقعیت که عدالت و امنیت هر دو از فضایل عالی به شمار آمده و مطلوب جوامع مختلف هستند، پاسخدادن به این سؤال را که در مقام تعارض کدامیک از این دو اصل میباشند و یا اینکه نسبت بین این دو فضیلت، چگونه است؟ را بسیار دشوار میسازد. در مقاله حاضر، محقق ضمن تعریف مفاهیم مذکور و تبیین مواضع بروز تعارض بین «عدالت» و «امنیت ملی» در دو ساحت نظر و عمل؛ به دستهبندی دیدگاههای موجود در جهت خروج از این وضعیت میپردازد که عبارتند از رویکردهای امنیتمحور و عدالتمحور. در ادامه، ضمن نقد این رویکردها، دیدگاه بدیل اسلام که بر اصل تعامل استوار است، ارایه میشود. مطابق این رویکرد جدید، باید بین دو وجه اصلی عدالت و امنیت ملی (کارکرد و بنیاد) تفکیک قایل شد. تنها در این صورت است که مشخص میشود عدالت و امنیت ملی در شرایط طولی (کارکرد امنیت با کارکرد عدالت و یا بنیاد امنیت با بنیاد عدالت) از در تعارض در نمیآیند و فقط در شرایط تقاطعی (کارکرد امنیت ملی با بنیاد عدالت و یا بنیاد امنیت ملی با کارکرد عدالت) چنین تعارضی امکان تحقق مییابد. در این مواقع نیز به طور طبیعی کارکردها بر بنیادها اولویت مییابند.
Since security and justice are both among the top virtues of human society، makes it difficult to prefer one of them in positions of conflict or to explain their relationship. In this article، author first defines both concepts and then explains possible positions of practical and theoretical conflict between them. Security based and justice based approaches are two classical ways of solving the conflicts. Author argues that Islamic approach which is based on interaction between justice and security has more explanatory power to solve the positions of conflict. According to this approach we should separate justice and security aspects (function and fundamental). By this separation we find that justice and security in linear function (security function with justice function or security fundamentals with justice fundamentals) don’t have any conflicts. But in cross terms (security function with justice fundamentals or security fundamentals with justice functions) we can consider conflicts. Albeit، in this situation naturally functions have priority over fundamentals.
خلاصه ماشینی:
در مقاله حاضر، محقق ضمن تعریف مفاهیم مذکور و تبیین مواضع بروز تعارض بین «عدالت » و «امنیت ملی» در دو ساحت نظر و عمل ؛ به دسـته بنـدی دیـدگاه هـای موجـود در جهـت خروج از این وضعیت میپردازد که عبارتند از رویکردهای امنیت محور و عدالت محـور.
در مقام ارایه تعریفی از امنیت ملی مطابق این گفتمان میتوان چنین اظهار داشت که امنیت ملی وضعیتی است که در آن بین خواسته های شهروندی- از یک سو- و کارآمدی نظام سیاسی - از سوی دیگر- در پاسخ گویی به نیازهای جامعه ، تناسبی برقـرار اسـت ؛ بـه گونـه ای کـه در شهروندان تولید رضایت مندی مینماید.
با این توصیف ، امنیت را باید مهمترین وصف زمینه ای برای طرح مقولـه عـدالت به شمار آورد؛ چرا که در صورت وجود ناامنی، اصـولا هنجارهـایی از قبیـل «صـیانت از خـود و منافع وابسته » موضوعیت مییابد و اولویت یافتن «صیانت » به دلیل ارتباط آن بـا منـافع حیـاتی بـه کم رنگ شدن سایر هنجارها و حتی زوال اعتبار آنها منجر میشود.
امنیت به مثابه کارکرد از جمله پارادوکس های پیچیده در مناسبات بین دولت هـا -کـه حتـی در سـطوح فـردی و اجتماعی نیز میتوان مانند آن را سراغ گرفت - تعارض احتمالی «امنیت و عدالت » است .
آنچه در حد نوشتار حاضر درخور توجه مینمایـد، توجـه بـه ایـن نکتـه ظریف است که اصولا نمیتوان - و نباید- در مقام تحلیل مفـاهیم ، وجـه «بنیـادی» و «کـارکردی» مفاهیم را نادیده گرفت ، چرا که در این صورت تعارض های فرضیای بین مفاهیم رخ میدهد کـه اگرچه میتواند از حیث منطقی قابل تصویر باشد، اما در عمل وجهی نداشته و بلاموضوع هستند.